به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا عصمتی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه، صبح امروز 12 آبان با موضوع آیه 28 سوره بقره در حوزه علمیه مشهد برگزار شد.
در ادامه متن این جلسه را میخوانید؛
«كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
این آیه از یک سو به مبدأ و خداوند و از سوی دیگر به معاد اشاره میکند؛ یعنی هم بحث ایمان به خدا را مطرح کرده است و هم بحث معاد را. اول آیه را ترجمه کنیم: میگوید چگونه به خدا کفر میورزید و او را قبول نمیکنید، در حالی که شما مرده بودید، خدا شما را زنده کرد. سپس حیات را از شما میگیرد و شما را میمیراند. پس از مردن شما را زنده میکند و پس از زنده شدن بعدی به سوی خداوند تعالی رجوع میکنید.
«کیف تکفرون» در مقام تعجب به کار رفته است. میتوانید بگویید «کیف» برای معانی مختلف وضع شده و یک معنای مورد استعمال آن تعجب است. همچنین میتوانید بگویید «کیف» برای استفهام است منتها استفاده از این لفظ در معنای خودش انگیزههای مختلف دارد؛ یعنی لفظ در معنای خودش به کار رفته، منتهی هدف از این استعمال، متفاوت است. این یک بحث ادبی است.
آیه میفرماید که ما قبل از اینکه حیات دنیوی انسانی پیدا کنیم مرده بودیم. مرده بودیم یعنی چه؟ یقیناً مجموعه آنچه انسان از آن تغذیه میکند تاثیر دارد تا مقداری نطفه به دست آید؛ یعنی شخص باید از گیاهان و گوشتهای مختلف استفاده کند تا مجموعه آنها تبدیل به نطفه شود. بعد نطفه تبدیل به انسان شود. شما یا خود نطفه را در نظر بگیرد یا خاک و گیاه را در نظر بگیرید که در آفرینش ما قبل از نطفه دخالت دارد، هیچ کدام از آنها حیات انسانی نداشتند، بلکه حیات نباتی داشتند، منتها حیات انسانی نداشتند. پس اینکه آیه میفرماید انسان مرده بود به این معنا نیست که موجوداتی که در تکون انسان دخالت دارند از حیات بهره نداشتند. چرا؛ بهره داشتند ولی حیات انسانی نداشتند.
بعد میفرماید: «فَأَحْيَاكُمْ». چه کسی به شما حیات داد؟ خداوند حیات داد. ضمیر مستتر در «احیا» به کلمه «الله» برمیگردد. «ثُمَّ يُمِيتُكُمْ»، یعنی بعد از این حیات انسانی شما را میمیراند. مشرکان و کافران دو مطلب را قبول داشتند، سه مطلب دیگر را قبول نداشتند. اینکه انسان هیچ چیز نبود و حیات پیدا کرد را قبول داشتند. همه میدانند انسان حیات انسانی نداشته و بعد از مادر متولد شد و حیات پیدا کرد. کفار هم این مقدار را قبول دارند، چون کسی نمیتواند منکر آن بشود. هر کس میداند انسان روزی نبوده و روزی به وجود آمده است.
اشکال کفار و مشرکان این است که ما این حیات را به خدا نسبت میدهیم، میگوییم خدا حیات داد ولی مشرکان و کفار این حیات را به عالم ماده نسبت میدهند. فرق موحدان و مشرکان در این است. موجودی که حیات ندارد این حیات را از کجا گرفته است؟ خودش به خودش حیات داده یا دیگری به او حیات بخشیده است؟ آن دیگری کیست؟ خودش برای خودش حیات دارد یا ندارد؟ اینجا دور و تسلسل لازم میآید.
آیه میفرماید «ثُمَّ يُمِيتُكُمْ»، یعنی زندگی دنیا تمام میشود و یک روزی به پایان میرسد. این را کافران و مشترکان هم قبول دارند و ما با آنها در این مسئله اختلافی نداریم. در آیه دو مطلب دیگر آمده است که کافران و مشترکان آنها را قبول ندارند؛ اینکه بعد از اینکه شما مردید یک حیات دومی دارد و آن حیات دوم حیات برزخی است. بین عالم ماده و بین عامل قیامت، عالم برزخ است و انسان حیات برزخی دارد. حیات برزخی انسان که بین مردن و قیامت است مقداری شبیه عالم ماده است، مقداری شبیه عالم قیامت و تجرد کامل است. نه صددرصد تجرد و نه صد درصد مادی است. این حیات، برزخی است و باید به صورت اجمالی پاسخگوی اعمالمان باشیم. در روایت آمده است که انسان شب اول قبر حیات پیدا میکند و باید پنج سؤال را جواب دهد؛ خدایت کیست، دینت چیست، کتابت چیست، پیامبرت کیست، امامت کیست. اگر کسی درست جواب داد، قبرش باغی از باغهای بهشت است و اگر دست جواب نداد قسمتی از جهنم میشود.
حضرت رسول(ص) پیکر جناب فاطمه بنت اسد را در قبر گذاشت و روی قبر را پوشاند. خود حضرت ایستاد، یک مرتبه دیدند سه بار فرمودند: «ابنک». پرسیدند چه شده است؟ حضرت فرمودند که دو فرشته آمدند از فاطمه بنت اسد سؤال کردند و ایشان جواب همه سؤالات را داد ولی وقتی پرسیدند امامت کیست من به او گفتم اسم پسرت را ببر.
انتهای پیام