به گزارش ایکنا از خوزستان، متن زیر، باز نشر روایت سفر کوتاه شهید دکتر فخری زاده، دانشمند هستهای و دفاعی به زیارتگاه شهدای هویزه است که در کانال شهدای هویزه منتشر شده است.
«یکی از روزهای اواخر اردیبهشت 95 بود. به زیارتگاه خبر دادند مهمان ویژهای در راه است. راهیان نور تمام شده و مزار شهدا، خلوت بود. طولی نکشید که 4 خودروی سواری مشکی رنگ و مشابه به ردیف در پارکینگ زیارتگاه متوقف شدند و چند محافظ لباس شخصی با مسلسلهای دستی یوزی، اطراف را چک کردند.
برایمان عجیب بود. اسم و رسم مهمانان را که پرسیدیم، گفتند چند نفر از دانشمندان هستهای به زیارت آمدهاند.
میدانستیم بیشتر نباید پرسید، اما در دلمان تحسینشان کردیم که بعد از داغ «علیمحمدی» و «شهریاری» و «احمدی روشن» اینطور از دُرهای در صدفمان حفاظت میکنند.
مهمانان با خوشرویی وارد شدند. حفاظت، سفارش کرده بود از دوربین و عکس و فیلم خبری نباشد و نبود. با طمأنینه، قبور را زیارت کردند و در مسجد زیارتگاه، نماز خواندند. آن روز، توفیق روایت شهدا به من رسید.
چهرهای متین، آرام و سر به زیر بین قبور مطهر شهدا ایستاد و شنید. آفتاب اواخر اردیبهشت خوزستان، دانههای عرق را بر صورت و پیشانی سرخ و سفیدش نشانده بود.
خجالت کشیدم روایت را طولانی کنم، اما ایشان مشتاق بیشتر شنیدن بود. حرفها که تمام شد و آماده رفتن شدند، همانطور که دستم را میفشردند، گفتند: «این شهدا و حیات طیبهشان نشان میدهد که از مسیر علم هم میتوان به باغ شهادت رسید.»
قرار بود ناهار را مهمان یکی از روستاهای نزدیک زیارتگاه باشند. خیلی اصرار کردند همراهشان بروم، تشکر کردم و نرفتم!
آن روز نفهمیدیم چه کسی به مهمانی شهدا آمده بود تا فردای شهادتشان که یکی از خادمان زیارتگاه از روی کنجکاوی و بعد هم تماس و پیگیری با برخی از همراهان مطلع آن سفر خبر داد که آن روز به یاد ماندنی اردیبهشتی را در محضر «دانشمند شهید دکتر محسن فخری زاده» بودهایم و داغمان دوچندان شد.
این است عاقبت آدمهای نابی که سفید زندگی کردند و سرخ رفتند. پس از گمنامی نباید ترسید که اولین گام برای رسیدن است؛ برای شبیه شدن به شهدا برای رسیدن به باغ شهادت. کاش امثال شهید فخری زاده برایمان دعا کنند که از عاقبتشان جا نمانیم.
راوی: میلاد کریمی، مسئول امور پژوهشی شهدای هویزه»
انتهای پیام