جهان و انسان را میتوان براساس پدیده و رخداد بعثت، به جهان جان قبل از بعثت و بعد بعثت تفکیک کرد. چنانکه این تقسیمبندی درباره برخی وقایع مهم کمتر نیز در دنیای علمی انجام میگیرد و چنین تفکیکی در دنیا مرسوم است. چنین تقسیمبندی در خصوص بعثت با توجه به نتایج و پیامدهای وسیع آن از یکسو و ریشه الهی آن از سوی دیگر معنادارتر است. لااقل در دنیای اسلام نمیتوان رخدادی را به عظمت، شکوه و تأثیرگذاری بعثت یافت. بعثت هم آغاز آیین محمدی(ص) و هم اتمام و اکمال دین و هم دوره تاریخی جدید و دگرگونی و تغییرات همهجانبه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است.
در این پیوند امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در خطبهها و نامههای متعدد به عظمت و دگرگونیهایی اشاره کرده است که در بعثت رخ داده است. البته ارمغان بعثت را نمیتوان در فهرست محدودی شمارش کرد، اما میتوان به همین مقدار عظمت این رویداد بزرگ را درک کرد که یکی از مهمترین ابعاد تحول و تغییر بعثت در کلام حضرت علی(ع) احیای کرامت انسانی و تکمیل مکارم اخلاقی است؛ موضوعی که جامعه امروز ما به شدت نیازمند ترویج و توسعه آن است.
در همین راستا عماد افروغ، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه دین در گفتوگو با ایکنا به تبیین جایگاه اخلاق در جامعه امروز پرداخت و اظهار کرد: بحث نظری و عملی اخلاق سخت و دشوار است و در همین ارتباط یکی از فیلسوفان ما عنوان میکرد که زیر بار مباحث اخلاقی نمیرود چراکه مبحث بسیار دشواری است؛ اما بههرحال سخت بودن بحث اخلاق نباید مانع آن شود که درباره آن گفتوگو نکنیم و در خصوص ارزیابی اخلاقی جامعه سخنی به میان نیاوریم.
افروغ افزود: وقتی پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «انَّما بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق؛ فلسفه بعثت من برای تکمیل مکارم اخلاقی است تا نیکیهای اخلاقی به اوج خود برسانم»، ناگزیر برای ارائه یک شرح و تفسیر خوب از این فرمایش پیامبر(ص) باید بحث کنیم اخلاقی که ایشان فلسفه بعثت خود را معطوف به اتمام و اکمال آن معرفی میکند، چیست؟ ولو در هر حدی که فکر میکنیم از عهده آن برمیآییم.
کارنامه موفقی در اخلاق نداریم
این پژوهشگر حوزه دین ادامه داد: مسئله دیگری را که باید به آن توجه داشته باشیم این است که ما کارنامه موفقی در اخلاق نداریم، اگر شعار انقلاب اسلامی «آزادی»، «عدالت» و «اخلاق و معنویت» است؛ با نهایت تأسف و تأثر باید عنوان کنیم که امروز در اخلاق وضعیت خوبی نداریم یعنی بهراحتی دروغ میگوییم یا بهراحتی «اصلاح فیمابین افراد» را نادیده میگیریم و آنچنانکه باید و شاید به «اعتماد» و «همبستگی» که ساحتی از اخلاق هستند اعتنایی نداریم.
وی در ادامه به دوگانهای که بین اخلاق و اخلاقیات با مناسک وجود دارد، اشارهای کرد و گفت: معمولاً عنوان میکنند که دین سه لایه «عقاید»، «اخلاقیات» و «احکام» دارد و احتمالاً سلسله مراتبی بین این لایهها باید وجود داشته باشد، یعنی لایه «احکام» بیشتر به رفتارهای دینی بازمیگردد و در مرتبت سوم قرار دارد لذا نباید مرتبت اول و دوم را به آن اعطا کرد.
به گفته افروغ باید توحید در مرکز هستیشناسی دینی مسلمانان باشد و در همین ارتباط توصیه کرد: لایه «عقاید» نیز به نوع هستیشناسی برمیگردد و باید در کانون هستیشناسی ما بهعنوان یک فرد مسلمان و دیندار، مقوله «توحید» قرار بگیرد. علامه طباطبایی معتقدند به طور کلی اصول دین مسلمانان باید به توحید برگردد.
این پژوهشگر حوزه دین بر ضرورت توجه و کار کردن بر روی توحید و توحیدگرایی تأکید کرد و گفت: متأسفانه بر روی مراتب و دلالت «توحید»، «الوهیت خداوند» کمتر کار کردیم و آنطور که بایسته است فهم درستی از الوهیت و توحید خداوند و بازتابی که این مقوله بر روی سایر لایههای اعتقادی مانند «اخلاق» و «احکام» دارد، نداشتهایم.
افروغ که سالهاست نسبت میان انسان و خداوند را مورد مطالعه قرار داده، معتقد است که در دنیای معاصر سخن گفتن از حق شهروندی و حقوق بشر بدون توحیدگرایی امکانپذیر نیست و تأکید دارد که بدون تکیهگاهی به نام خدا نمیتوانیم مفهوماً از حق انسان سخن گفت. وقتی شما مُدرِک این مفهوم باشید که حقوق بشر بدون توحیدگرایی امکانپذیر نیست، میتوانید با اطمینان خاطر و فراغ بالی از نسبت توحید و حق سخن بگویید و بهراحتی خدا را در برابر انسان قرار نداده و یک رابطه متقابلی بین خدا و انسان قائل شوید که این امر نیز بازتاب اخلاقی فراوانی به همراه خواهد داشت.
وی معتقد است که اگر بهنوعی اخلاق را با انسانگرایی و نوعدوستی گره بزنیم و غایت اخلاق را نوعدوستی و یا به تأسی از فیلسوفان انفاق، احسان و ایثار بدانیم، آنوقت نمیتوانید دم از اخلاق بزنید و در ادامه آن ذکر خداوند نگویید یا بالعکس از خداوند سخن به میان آورید و از اخلاق حرفی نزنید یا به نام خدا و توحید گردن اخلاق را قطع کنید. معمولاً در نظم و سلسله مراتبی که فیلسوفان برای اخلاق قائل میشوند چند مرتبت اخلاقی وجود دارد؛ یک مرتبت آن مربوط لذت، شهوت و خودخواهی است و حتی پای علم تجربی را به میان میآید تا اندازهای که گذران زندگی امکانپذیر شود که عنوان این مرتبت را مرتبه اول یا مرتبه دنی اخلاقی میگذارند(دنی به معنی رذل نیست به معنی پایینترین سطح است.)
وی در ادامه به تبیین مرتبت دوم اخلاق پرداخت و تشریح کرد: مرتبت دوم همان مرتبتی است که فیلسوفان یونان باستان از آن یاد میکردند. این مرتبت مربوط به بحث عفت، شجاعت، حکمت، عدالت فردی، اعتدال و صداقت است. صداقت به معنی راستگویی، راستپویی، راستجویی، راستخویی در این مرتبت از جایگاه بالایی برخوردار است. عفت، شجاعت، حکمت، عدالت فردی، اعتدال و صداقت در مرتبه دوم اخلاق قرار دارند و جایگاهشان بالاتر از مرتبه اول است.
تعریف اصل طلایی در اخلاق
افروغ با بیان اینکه مرتبت سوم مرتبت متعالی اخلاقی است، تصریح کرد: مرتبت سوم مربوط به نوعدوستی، ایثار و انفاق است و میگویند که یک اصل طلایی در اخلاق وجود دارد و آن بدان معناست که آنچه برای خود میپسندی برای دیگری هم بپسند و بالعکس خود را جای طرف مقابل بگذاریم و اگر چیزی برای او ممدوح است برای تو نیز باید ممدوح باشد و اگر چیزی برای او قبیح است برای تو نیز باید قبیح باشد و اینطور نباشد که تا اندازهای خودخواهی اوج گرفته باشد که تو چیزی برای خود بپسندی که برای دیگری نمیپسندی.
وی در ادامه با بیان این مطلب که جایگاهی بالاتر از اصل طلایی در اخلاق وجود دارد که به آن اصل طلای سفید اخلاقی میگویند، اظهار کرد: اصل طلای سفید اخلاقی همان نسبت اخلاق با نوع نگاهی است که خداوند به انسان دارد یعنی میگوید با دیگری جوری برخورد کن که دوست داری خدا با تو برخورد کند. سؤالی که مطرح میشود این است که ما دوست داریم خدا چگونه با ما برخورد کند؟ در دعا و مناجات خود با خدا میگوییم «الهی عامِلْنا بِفَضْلِكَ وَ لا تُعامِلْنا بِعَدْلِكَ» یعنی ما از خداوند میخواهیم كه در مقابل اعمال ما با فضل، كرم و بخشش خود رفتار كند و نه با عدالت و محاسبه دقيق خود؛ این بدان معناست که گذشت و بخشش را نیز برای دیگری بخواهیم. در اصل طلایی اخلاق یک خودخواهی وجود دارد ولو اینکه خودخواهی لطیفی باشد اما یک نوع فقدان گذشت، بخشش و ایثار داخل آن وجود دارد و میگوید با دیگری طوری برخورد کن که دوست داری آنگونه با تو برخورد شود یعنی آنچه برای خود میپسندی برای دیگری هم بپسند که در نامه امام علی(ع) به امام حسن(ع) نیز بر روی این مطلب مطالب فراوانی ذکر شده است.
افروغ در پاسخ به این سؤال که اخلاق مبتنی بر انفاق و ایثار به چه معناست؟ افزود: در بخشی از آیه 9 سوره مبارکه حشر آمده «وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» یعنی آن چیزی منفعت خودشان در آن است از آن میگذرند و ایثار میکنند ولو اینکه منفعتی برای خودشان داشته باشد. این بالاترین جنس اخلاق است و ما معتقدیم بالاترین جنس اخلاق را پیامبر(ص)، امام علی(ع) و امام حسین(ع) داشتند و اوج این موضوع را در قیام کربلای امام حسین(ع) مشاهده میکنیم که مبتنی بر ایثار جان بود. انفاق مال نیز بخشی از اخلاق است اما ایثار جان و شهادت مطلب دیگری است؛ یعنی شما جان خود را میدهید تا دیگری نجات پیدا کند و زندگی بهتری داشته باشد. حال باید بررسی کنیم که آیا در جامعه به لحاظ عملی بالاترین جنس اخلاق که همان ایثار و فداکاری است وجود دارد؟ اوج اخلاق با عمل گره خورده و این اوج معطوف به احسان، انفاق، ایثار و لطف است و اینکه پیامبر اکرم(ص) میفرمایند که «انَّما بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» منظور همین جنس اخلاق است.
افروغ با بیان این مطلب که وقتی انسان سرشار از جود و وجود میشود از او لطف و احسان میبارد، اظهار کرد: «لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق» یعنی ایثار و انفاق و لطف و احسان را به اوج برسانم. هرکسی نمیتواند از عهده این نوع اخلاق بربیاید؛ واقعاً کار سختی است شخصی میتواند به این جنس متعالیه اخلاق دست پیدا کند که به یک اوج فاعلیتی و عاملیتی رسیده و سرشار از جود و وجود شده باشد.
جامعهای که از آن لطف و احسان ببارد چگونه است؟ جامعهای است که مراتب قبلی اخلاق یعنی صداقت نیز دارد. متأسفانه ممکن است در جامعه ما صداقت بهرغم تمام اهمیتی که دارد، مغفول مانده باشد. صداقت در مقایسه با ایثار، انفاق، لطف و احسان مرتبت پایینتری به خود اختصاص میدهد. در برخی مواقع صداقت میتواند باعث فتنه شود و اینکه گفته میشود خداوند کذب را آنجایی که پای اصلاح در میان باشد، دوست دارد و صدق را آنجایی که پای فتنه و افساد در میان باشد، دوست ندارد و دراینباره پیامبر اکرم(ص) فرمودند که «إن اللّه َ عَزَّ و جلَّ أحَبَّ الكِذبَ في الصَّلاحِ و أبغَضَ الصِّدقَ في الفَسادِ.»
این پژوهشگر حوزه دین در پاسخ به این سؤال که چه زمانی انسان میتواند به اوج اخلاق دست پیدا کند؟ گفت: وقتی پای عشق در میان باشد انسان میتواند به اوج اخلاقی دست پیدا کند. این عشق میتواند عشق به خداوند و نتیجه عشق به خدا یعنی عشق به دیگری باشد در نتیجه مثلثی باید بین انسان و عشق به خدا و عشق به دیگری به وجود آید که این بحث مقدمات و لوازمی دارد که در جای خود باید به آن توجه شود.
این جامعهشناس با بیان این مطلب که عالم جهت و غایتی دارد که جهان کنونی به سمت آن در حال حرکت است، تصریح کرد: معتقد هستیم که پایان عالم؛ اخلاقی، خوش، معطوف و مبتنی به خیر و عدالت است؛ این امر آموزه هستیشناسانهای قوی است که ما نسبت به هستی، انسان و خالق هستی داریم به همین خاطر قرآن وعده داده باطل رفتنی است و میفرماید اگر یک عمل خیری انجام دهید 10 برابر پاداش بهپای شما نوشته میشود و گناهان و خطاهای شما پاک خواهد شد لذا به همین جهت است که جهت عالم خیر است و غایت خاصی دارد.
لازمه ظهور امام زمان(عج) چیست؟
افروغ معتقد است که تفسیر خوبی از برخی از آموزههای زیربنایی اعتقادی وجود ندارد و در اینباره اظهار کرد: برای مثال ما غایت اخلاقی عالم را تحت عنوان مهدویت میشناسیم اما متأسفانه روایاتی وجود دارد که اگر بخواهید امام زمان(عج) ظهور کند یکی از شرایط ظهور امام زمان این است که دنیا را فساد بگیرد؟! یعنی دست بر دست بگذاریم تا فساد و بیاخلاقی بیشتر شود. این امر که نقض غرض است. پس تلاش و کوشش شخص چه میشود؟ پس اگر یک نگاه مهدوی داریم یعنی باید تلاش و کوشش کنیم که همان ویژگیها دوران ظهور امام زمان(عج) در جامعه کنونی پیادهسازی شود.
وی افزود: اگر جامعه دوران ظهور اخلاقی و سرشار از عدل است، اکنون باید عدالتپیشه و اخلاقی باشیم و دروغ نگوییم و به ایثار و انفاق متمایل باشیم یعنی اگر واقعاً تعجیل در فرج امام زمان(عج) داریم و میخواهیم آن غایت هستی در وجه اجتماعی محقق شود، باید از جنس آن جامعه شویم و باید از جنس همان شخصی باشیم که برای ظهورش دعا میکنیم، وقتی جامعه دعا برای ظهور حضرت میکنند اما عملی برای ظهور ایشان ندارند دوگانگی در جامعه به وجود میآید که امروز مشهود است.
در ادامه این جامعهشناس از ضرورت تحقق همبستگی در جامعه سخن به میان آورد و با بیان این مطلب که مسجد باید مکانی برای نیایش و عبودیت و سجدهگاهی باشد که پیشانی بر خاک قرار دهیم و به نیایش بپردازیم، اظهار کرد: ملاصدرا حرف قشنگی میزند که در سؤالی مطرح میکند اصلاً چرا میگویند نماز جماعت بخوانید؟ ما برای همبستگی نماز جماعت میخوانیم که یکی از تجلیات اخلاقی است چون ما انسان فردی نیستیم؛ ما در ارتباط و تعامل با افراد دیگر زندگی میکنیم و نباید بحث همبستگی را دستکم بگیریم. همبستگی پلی برای سعادت فردی و اجتماعی است یعنی شما بدون همبستگی نمیتوانید به یک سعادت فردی و جمعی دست پیدا کنید.
افروغ با بیان اینکه همبستگی با اعتماد گرهخورده است و این اعتماد نیز خود باصداقت و نفوذی که انسان میتواند در قلب دیگری داشته باشد، گرهخورده است؛ گفت: ما نمیتوانیم یک جامعه سعادتمند با بیتوجهی به همبستگی و بیتوجهی به مقولهای به نام اعتماد فیمابین، داشته باشیم. اینکه خیلی از فیلسوفان میگویند سعادت نهایی درگرو ارتباط سعادت فرد با دیگری است یعنی سعادت دیگری درگرو سعادت فرد و سعادت فرد در گروه سعادت دیگری است. اخلاق هر اندازه نیز که عقبه نفسانی به معنای مثبت و درونی و روانی و تهذیب نفس داشته باشد، نهایتاً باید جلوه و تجلی بیرونی داشته باشد و در ارتباط با دیگری ملموس باشد و گرنه فقط وجهه نظری خواهد داشت. اوج تهذیب نفس، عبودیت و نیایش در ائمه اطهار(ع) و پیامبر اکرم(ص) تجلی پیداکرده است. در نهایت نتیجه اوج تهذیب نفس توجه به دیگری است. شما سیره امام علی(ع) مشاهده کنید، ایشان شبانه فقیر را شناسایی میکنند بدون آنکه آبروی فقیر ریخته شود. یکی دیگر از جلوههای اخلاقی کرامت انسانی و رهایی انسان از پندارهای غلط و رسیدن به من واقعی است یعنی اگر میخواهید به دیگری کمک کنید باید توجه به کرامت او داشته باشید جامعه اخلاقی جامعهای رها است یعنی رهایی انسان از غیر و اتصال به خدای یگانه لذا نباید فراموش کنیم که همه این موارد به یکدیگر گره خورده است.
افروغ با بیان اینکه باید دقت داشته باشیم نمیتوانیم به دیگری بیندیشیم بدون آنکه خودمان از وابستگی به غیر رهاشده باشیم، اظهار کرد: باید رهایی و کرامت خود را در پیوند با نوعدوستی و عشق به دیگری مشاهده کنیم. رسیدن به تمام این موارد سخت است اما نباید فراموش کنیم که اساساً زندگی کردن نیز سخت و دشوار است. به هر ترتیب به دنیا آمدیم تا مورد ابتلا و امتحان قرار داده شویم. خداوند بهشت را به بها میدهد نه به بهانه؛ البته خداوند ارحمالراحمین است و در دعای جوشن کبیر آمده است «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ» یعنی خدایی که رحمت او بر غضبش غالب است به همین خاطر میگوییم فضل او بر عدالتش غلبه دارد. اینگونه نیست که هیچ حسابی و کتابی در کار نباشد چون خداوند رحمتش بر غضبش سبقت دارد؛ ما در این دنیا نمیتوانیم هر کاری را که دوست داریم انجام دهیم و اصلاً توجهی به اعمال و رفتار خود نسبت به دیگری نداشته باشیم. ملاصدرا میگوید که اگر میخواهی خدا در روز قیامت تو را ببخشد در دنیا دیگران را ببخش. خداوند بخششی دارد که این میتواند برای انسان درس عبرتی شود که نسبت به دیگری بخشش داشته باشد. وقتی یک نفر به انسان گذشت میکند لذت آن را درک میکنیم حالا ما هم باید ببخشیم تا دیگری لذت آن را درک کند.
رابطه مناسک و توجه به اخلاق
این جامعهشناس با بیان اینکه بین توجه به اخلاق و انجام مناسک تعارضی وجود ندارد، تأکید کرد: مناسک نیز میتواند بستری برای اخلاقیتر شدن جامعه به وجود بیاورد. این مناسک میتواند محملی برای آموزش عقاید و اخلاقیات اسلامی باشد برای مثال در مراسم عاشورا یک محمل و زمینه خوبی وجود دارد تا آموزههای اخلاقی و اعتقادی به شرکتکنندگان این مراسم منتقل شود ضمن اینکه این مناسک همبستگی را افزایش میدهد.
وی معتقد است که نمیتوانیم عنوان کنیم که اوج دین و دینداری یعنی همبستگی و بعد لایه معنایی و عبودی دین را تقلیل به یک کارکرد اجتماعی دهیم. همبستگی آنچنان ارزشی که دیوید امیل دورکیم، جامعهشناس بزرگ قرن نوزدهم به آن میدهد، ندارد اما بههرحال یکی از جلوههای اخلاقی یک جامعه سعادتمند است. همبستگی جای خداوند را نمیگیرد و آن همبستگی را تائید میکنیم که تکیهگاه آن خدا باشد. ما نمیگوییم جامعه همان خداست و خدا همان جامعه است؛ اما ما میگوییم تکیهگاه اصلی و استوار اخلاق چه نظری و چه عملی وجودی به نام خداست.
افروغ ضمن بیان این مطلب که بسیاری از نویسندگان معتقدند وقتی خدا را انسان بگیریم همهچیز مباح میشود؛ اظهار کرد: بر همین اساس میتوان میان مناسک و اخلاقی شدن یک رابطه برقرار کرد لذا غایت مناسک، باید اخلاق باشد اما غایت اخلاق؛ مناسک نیست یعنی ما نمیخواهیم جامعه اخلاقی شود تا یک رفتار دینی نشان داده شود ما از مناسک و آیینها توقع اخلاقیتر شدن جامعه را داریم و نمیخواهیم اخلاق در این مناسک ذبح شود و با برپایی یک مراسم ریا و بیصداقتی و دروغ و تظاهر را اشاعه دهیم.
وی در ادامه با بیان مطلب که غایت حیات انسانی اخلاقی بودن است، اظهار کرد: بالاترین مرتبت «اخلاق»؛ ایثار، انفاق، لطف و احسان است. از آیینهای ما نهایتاً باید اخلاق متعالی معطوف به احسان و لطف و ایثار تجلی پیدا کند اما اگر برعکس شود و هیچ مرتبتی از مراتب سهگانه را در مساجد و مناسک نبینید بلکه برعکس آن را مشاهده کنید، آن وقت به مقصود نهایی دست پیدا نخواهیم کرد. برای مثال یک نفر برای تطهیر مال خود و یا یک نفر برای ریا و تظاهر به دینداری اقدام به برپایی مناسک کند، اینها هیچکدام هدف اصلی نیستند، هدف کل مناسک ما باید اخلاق باشد البته نمیتوان از این آیینها نیز غافل شد اما این مناسک باید غایتمدار باشند.
افروغ ادامه داد: اگر بخواهیم آیین و مناسک را نادیده بگیریم مهمترین بخش لایه دینداری را نادیده گرفتهایم. فراموش نکنیم که خداوند در آیه 107 سوره انبیاء میفرمایند که «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» و کمتر به این نکته توجه کردیم که پیامبر(ص) یک جایگاه رفیعی دارد و یعنی اگر میگوییم «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ» پیامبر(ص) تجلی این اخلاق الهی است و ایشان رحمت تمام عالمهای متکثری هستند که میتوان متصور شد. امام سجاد(ع) میفرمایند که من اگر روز قیامت هیچ چیزی جز اعتراف به گناهانم نداشته باشم همین مرا بس چون میدانم رحمت خداوند بر غضبش سبقت دارد. همین رحمت را خداوند در مورد پیامبر(ص) میگوید و میفرماید «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ». ما باید از ایشان الگو بگیریم تا به رحمت برای دیگران تبدیل شویم و ایثار و احسان را به دیگران هدیه کنیم.
گفتوگو از علیرضا اصغرزاده
انتهای پیام