به گزارش ایکنا، جلسه شرح دعای ابوحمزه ثمالی با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین سیدعباس قائممقامی، استاد دانشگاه و رئیس سابق مرکز اسلامی هامبورگ، شب گذشته بیست و هفتم فرودین برگزار شد که در ادامه متن سخنان وی را میخوانید؛
عرض کردیم یک قاعده مهم توحیدی، تفکیک اصل سببیت از اصل علیت است. گفتیم این تفکیک، آثار معرفتی روانشناختی و اجتماعی دارد. از جهت روانشناختی کسی که گناهی میکند، کسی که خطایی از او سر میزند هرگز نباید گمان کند به پایان خط رسیده و احساس رهاشدگی پیدا کند. بدتر از گناه، بدتر از خطا و بدتر از ظلمی که انسان مرتکب میشود این است که انسان از این خطا نتیجهگیری کند که راه سعادت به روی من بسته شد و به پایان رسیدم.
خداوند متعال در قرآن کریم مکرر میفرمایند: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ». راز اینکه احساس یأس از پروردگار این قدر بد است و هیچ گناهی بالاتر از یاس نیست در همین نکته نفهته است. وقتی شما با انباشت گناهان خود مواجه میشوید، هرگز نباید گمان کنید تکرار گناه، راه شما را با بنبست مواجه کرده است. چرا؟ چون وقتی احساس کنید با بنبست مواجه شدید بقیه راه را هم طی میکنید، در حالی که قابل پیشبینی نیست راه طی نکرده چقدر است. فرض کنید شخصی یک نفر را به قتل میرساند و پیش خودش میگوید حالا که اعدامی هستم بگذار افراد دیگری را هم به قتل برسانم.
احساس پایانیافتگی در انسان احساس رهایی ایجاد میکند و چنین انسانی دیگر ادب ندارد و از حدود میگذرد و دامنه تعدی و تجاوزش گسترش پیدا میکند و به ظلم مضاعف میانجامد و به «ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ» مبتلا میشود.
اصل توحیدی تفکیک سببیت از علیت به ما میگوید با تمام انباشت گناه، تو فقط سبب هلاک و سقوط و گمراهی را فراهم کردی و هنوز مطمئن نیستی علت آن تحقق پیدا کرده است یا نه. ممکن است همچنان راه نجات وجود داشته باشد. این موجب میشود انسان هر زمان با هر پیشینهای که دارد از مسیر شر بازگردد و راه توبه را برای خودش گشوده بداند. هیچ چیزی بدتر از احساس پایانیافتن نیست که انسان احساس کند دیگر ناتوان است و کاری از او ساخته نیست و همه چیز رها شده و امکان جبران وجود ندارد، امکان اصلاح وجود ندارد.
خیلی وقتها خودمان به خودمان انرژی منفی میدهیم در حالی که قرآن میفرماید: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ». فقر به معنای ناتوانی مالی نیست، فقر یعنی نداشتن، یعنی انسان بنشیند و فکر نداشتههایش را بکند، فکر ناکامیهایش را بکند، فکر شکستهایش را بکند، فکر نامرادیهایش را بکند. این کار شیطان است. پمپاژ انرژی منفی کار شیطان است که فرصت بازسازی را از انسان میگیرد.
در مقابل، خدا به انسان وعده دارایی و غنا میدهد، خدا به انسان امید میدهد، اصلا خدا امید است. اینکه همه چیز غیر خدا در جایگاه سبب قرار دارد و فقط خداوند است که در جایگاه علت قرار دارد یعنی اصل امید، یعنی الهیات امید و خداحافظی با یاس. به تعبیر جناب مولانا در هر ناامیدی باید نو امید شد. ناامیدی را باید تبدیل نو امیدی کرد و امید جدیدی تولید کرد. این اصل توحیدی است. هیچگاه پایان راه نیست، چون پایان دست خداوند است، «وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ».
پس انسان هیچ وقت به پایان نمیرسد و نباید به خودش القای پایانپذیری کند. در نسبت با دیگران هم همینطور باشید و امید بدهید. این مبنای توحیدی نشان میدهد امید دادن و امیدسازی و امیدواری یک مبنای وجودشناختی دارد و آن اینکه علت دست خدا است و به همین جهت همیشه امکان تغییر و تحول و بازسازی وجود دارد. پس کسی که خطاکار است نباید ناامید باشد، این یک آفت بزرگ است.
نکته بعدی این است اگر اینگونه شد، هرگز هیچ کس نمیتواند دیگران را براساس فعلشان قضاوت نهایی کند. اینکه میگویم نباید دیگران را قضاوت کرد مبنای وجودشناختی و توحیدی دارد. وقتی میگوییم انسان با خطایش ناامید نمیشود و به پایان نرسیده است یعنی شمایی که مخاطب او هستید و رفتار بد او را میبینید حق ندارید او را قضاوت نهایی کنید یعنی نمیتوانید ذات فاعل را قضاوت کنید و بگویید این آدم نجاتیافته نیست.
اینکه میگوییم قضاوت نکنید یعنی ذاتشان را قضاوت نکنید والا فعل بد، بد است. به همین جهت قرآن میفرماید: «وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ» یعنی از کاری که میکنید بیزار هستم نه اینکه از خود فاعل بیزار هستم. لذا خدا تصریح میکند داوری نهایی فقط دست خداوند است که علت است و هیچ پیامبر و امامی حق ندارد داوری نهایی کند مگر اینکه خداوند او را از پایان کار آگاه کند چون پیامبر هم محدود است. بر همین اساس میگوییم لعن هیچ کس جایز نیست مگر لعن کسی که بر زبان معصوم لعن شده است که زبان خدا است. بنابراین نکته بعدی که اخلاقی و جامعهشناختی است این است هیچ کس نمیتواند بر مبنای تفکیک اصل علیت از اصل سببیت، کسی را قضاوت کند و داوریهایی نسبت به ذات او داشته باشد.
انتهای پیام