میلاد حبیبی، شاعر آئینی کشور در گفتوگو با خبرنگار ایکنا درباره تاثیر شعر به عنوان یک رسانه تاثیرگذار در بیان مفاهیم اخلاقی و الهی عنوان کرد: ادبیات در گذشته رسانه اول جامعه بوده و حتی زمان صدر اسلام رادیو و تلویزیون و هر رسانه دیگر امروزی در شعر خلاصه میشده است.
وی ادامه داد: اگر در آیههای قرآن که درباره شعرا صحبت میکند هم تامل کنید، شعرا را تفکیک میکند و میگوید شاعرانی که نسبت به مسائل روز جامعه بیتفاوت نیستند و با شاعرهایی که فقط در یکسری وادیها حیران و سرگردانند، فرق دارند. لذا شعر در درجه اول باید جهتدار باشد. این جهتدار بودن در ادبیات گذشته ما بوده است، زیرا پیشینه و بیشینه ادبیات کلاسیک ما حکمت بوده است.
حبیبی با تاکید بر اینکه شعرای زبان فارسی ادبیات گذشته ما مانند حکیم فردوسی، حکیم نظامی و... جدا از شاعر بودن، حکیم بودند، تصریح کرد: متاسفانه امروز این حکمت به دلیل بروز رسانه مقداری کمرنگ شده است. البته الان هم شعر متعهد داریم اما بهنظر بخش کمرنگ ادبیات امروز حکمت است که باید در شعر امروز بیشتر بروز و ظهور داشته باشد.
این شاعر اصفهانی با اشاره به ظهور و جلوه ویژه ماه رمضان و مفاهیم برخاسته از آن در شعر گذشته فارسی عنوان کرد: همین شعر مشهور «عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت/ صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت» مشخص میکند ماه مبارک رمضان خودش سوژهای برای ادبیات گذشته ما بوده است. تشبیههای مکرری که در این حوزه است هم موید همین ادعا است. مثلا صائب تبریزی میگوید:
«داغ سودای تو را در دل سیپاره خود/ چون شب قدر نهان در رمضان ساختهایم»
حبیبی اضافه کرد: این تشبیه و یک شعر عاشقانه است اما نشان میدهد موضوع ماه مبارک رمضان و روزه و شب قدر آنقدر در بطن جامعه در جریان بوده است که خودش تبدیل به یک سوژه برای طرح یک بیت و شعر عاشقانه میشود. بنابراین یک بخش آن این بود که خود ماه مبارک رمضان و شب قدر و قرآن یک مضمون و سوژه برای ادبیات ما بوده است.
وی ادامه داد: بخش دیگر آن هم این است که نفس مناجات و گفتوگو کردن با خدا هم یک سنت در ادبیات گذشته ما بوده و شاعران و نثرنویسها، دیوانهای خود را حتما با یک مناجات شروع میکردند. نمونه بارز و مشهور آن هم « منت خدای را، عز وجل...» سعدی است.
حبیبی گفت: اگر به شعر سعدی و دیگر شاعران گذشته دقت کنید، قبل از هرچیزی ابتدا مناجات با خدا را شروع میکنند و بعد به سراغ مسائل دیگر میرود و این به خاطر انسی است که شاعران ما در گذشته با قرآن داشتند. من احساس میکنم شاعران امروز ما هم هرچقدر بیشتر با قرآن انس داشته باشند، این مسئله بیشتر بروز و ظهور خواهد داشت.
وی در بیان رابطه انس شاعران با قرآن و پرداختن به مسائل اخلاقی و مفاهیم رمضانی گفت: برای مثال صائب میفرماید: «به غیر دل که عزیز و نگاه داشتنی است/ جهان و هرچه در او هست، واگذاشتنی است»
این یک بیت تعلیمی است، اما دقت که میکنیم این شعر ترجمه شاعرانه آیه «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» است؛ یعنی دقیقا شاعر بدون اینکه بخواهد ترجمه به مضمون کند، یک حرف شاعرانه میزند که اگر دقت کنید متوجه میشوید یک حرف قرآنی و روایی میزند.
این شاعر آئینی ادامه داد: یا مثلا آنجا که حافظ میگوید؛
«نخست موعظه پیر صحبت این حرف است/ که از مصاحب ناجنس احتراز کنید»
همان «لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً» در قرآن است که میگوید ای کاش با آدم گمراه رفیق نمیشدم.
بنابراین آن انسی که بین شاعران گذشته ما با قرآن بوده، باعث شده این مفاهیم در شعر گذشته ما ظهور و بروز داشته باشد، البته الان هم هست اما به مراتب کمتر از گذشته است که بخشی از آن بهخاطر رسانه و بخشی از آن هم بهخاطر غلیان احساسات و زندگی در عصر مدرنیته است.
حبیبی با تاکید بر لزروم حضور و بروز رمضان و مفاهیم منبعث از آن در شعر امروز فارسی تصریح کرد: شعر زبان گویای جامعه است؛ یعنی آنچه شاعرها میگویند، قطعا بازتاب حال جامعه است. بهطور طبیعی اگر شاعرها همت کنند و دغدغهشان در این مورد بیشتر باشد و به سراغ مفاهیم رمضانی بروند، مطمئنا تاثیر بهتری در جامعه خواهد داشت.
وی با بیان اینکه احساس میکنم ادبیات امروز ما خلاءیی در موضوعات تبلیغی و اخلاقی دارد؛ اضافه کرد: به نظرم اگر شاعرها وارد مسائل اخلاقی شوند و به سراغ تقوا و توصیههای الهی بروند و با زبان شاعرانه آن را بیان کنند به جان مخاطب مینشیند. یعنی مخاطب آن را بهتر میفهمد و میپذیرد.
حبیبی افزود: تفاوت شعر با دیگر رسانهها این است که شعر خلوت آدمها را پر میکند. یعنی اگر شعری منِ مخاطب را به تقوا و خویشتنداری دعوت کرد، آن شعر در خلوت و تنهایی هم در ذهن من تکرار میشود و خودش یک بازدارندگی ایجاد میکند؛ لذا این نهتنها وظیفه شاعرها را سنگینتر میکند بلکه واجب است که شاعرها جدیتر به این قضیه ورود کنند و در رابطه با این مفاهیم شعر بگویند.
حبیبی در پایان غزلی از غزلهای خود را به مخاطبان ایکنا هدیه کرد:
برایت گرچه بیحاصلتر از خاک بیابانم
ببار ای ابر رحمت بر سرم، دلتنگ بارانم
مگر تطهیر در دریای لطفت چارهام باشد
برای من که بیش از هرکسی آلوده دامانم
من آن رودم که میدانم به جز راه تو بیراهه است
ولی با بیحیایی همچنان در حال طغیانم
اگر ای تکیهگاه محکم از من دست برداری
فرو شاید بریزد بعد از آن دیوار ایمانم
چه دارم از خودم غیر از نیاز دائمی اما
تویی هم صاحب دندانم و هم صاحب نانم
ببین دلگیرم از دنیا و هم از مردم دنیا
که هم آزرده از اینم، که هم آزرده از آنم
چه رحمانی که اندک نیکیام را هم عیان کردی
چه ستاری که بستی چشم بر عصیان پنهانم
اگر عمری سر گردنفرازی داشتم ای دوست
ببین امروز از شرمندگی سردرگریبانم
چیام؟ هیچی که در انبوه نعمت بود عمری را
من از اوصاف حال خود، همین اندازه میدانم
انتهای پیام