امسال سومین سالی است که زندگی پس از زندگی از تلویزیون پخش میشود. این برنامه را میتوان از نظرگاههای مختلفی مورد تأمل قرار داد. همچنانکه برخی بر این باورند که زندگی پس از زندگی سازنده است عدهای هم از زوایای مختلف سازندگان برنامه را از تیغ نقد خود گذراندهاند. در رویکردهای انتقادی گاه سخن از ترویج خرافه و وهن دین است و گاه از این سخن میرود که برنامه بستری برای سوءاستفادههای احتمالی را از جانب تجربهگران فراهم میآورد.
موضوعی که در این نوشتار محل تأمل قرار میگیرد، نه واکاوی تأثیرات مثبت برنامه است، نه تحلیل صدق و کذب گزارههای تجربهگران و نه نقادی برنامه از منظر آسیبهایی که احتمالاً میتواند به ساحت دین وارد کند. در این مجال برخی تأثیرات سازنده برنامه مفروض گرفته میشود و فارغ از اینکه به داوری تجربهها پرداخته شود، پرداختن به جزئیات عالم پس از مرگ بررسی خواهد شد. بهبیان دیگر، هرچند التفات به جزئیات در بسیاری از امور قابل ستایش است، اما به دلایلی که خواهد آمد، پرداختن به جزئیات عوالم دیگر چندان پسندیده به نظر نمیآید.
در تحلیل این فرضیه باید بگوییم، سازندگان برنامه به دنبال اثبات عالم غیب هستند و میخواهند نگرش انسان بهخصوص نگرش مادیگرایان به ساحات جسمی و روحانی انسان و زندگی را متحول کنند. تا اینجای کار رسالت برنامه در امتداد رسالتی است که ادیان الهی بر عهده داشتهاند. انبیای الهی هم از عالم غیب سخن گفتهاند و خواستهاند حلقه وصلی میان زمین و آسمان برقرار کنند. اما نکته مهم نحوۀ پرداختن به عالم غیب در سیره انبیا و سازندگان زندگی پس از زندگی است. مهمترین تفاوتی که باید از آن سخن به میان آورد نحوۀ پرداختن به جزئیات است.
برای نمونه میتوان رویکرد قرآن به مسئله مرگ و عوالم پس از مرگ را محل تأمل قرار داد. در آیات مختلفی سرنوشت انسانهای صالح و فاسد با یادکردی از بهشت و دوزخ بازتاب یافته و به حداقل جزئیات در توصیف بهشت و جهنم اکتفا شده است. برای نمونه هنگامی که بناست از لذتهای بهشتی سخنی گفته شود، مثالهایی بازتاب پیدا میکنند که جنس آنها کاملاً اینجهانی است.
بهنظر میرسد قرآن بهدنبال این است برای انسانی که در این دنیا و با اقتضائات این دنیا زندگی میکند، مثالی آشنا بزند تا فهم بهتری از عالمی نظیر بهشت حاصل شود. شاید نتوان لذتهای بهشتی را به کام جستن از حوریان و مسائلی از این دست تقلیل داد، همچنانکه چهبسا جنس عذاب الهی هم منحصر در آتش نباشد. اما اگر قرآن بخواهد از حقایق آن عالم آنگونه که هست سخن به میان آورد یا تمام حقایق را با جزئیات بگوید، درک مسئله از فهم انسان خارج باشد. برهمین اساس، بهنظر میرسد رویکرد قرآن، عدم ورود به جزئیات است و جنس مثالها از عوالم دیگر هم به فراخور فهم انسان و اقتضائات این جهان است.
این در حالی است که رویکرد سازندگان برنامه زندگی پس از زندگی، درست در مقابل رویکرد قرآن به مسئله عوالم دیگر است. بنای اصلی این برنامه بازتاب جزئیات عوالم پس از مرگ است؛ اینکه انسان با چه پدیدههایی مواجه میشود، چه مناظری را میبیند، با چه موجوداتی مواجه میشود و قوای ادراکی او با چه فرایندی کار میکند.
در نگاه نخست شاید پردهبردای از این جزئیات برای مخاطب جذاب باشد و ذهن کنجکاو انسان هم از اینکه به یافتههایی در مورد عوالم دیگر برسد استقبال کند، اما سخن بر سر این است که اقتضائات عوالم دیگر با عالم دنیا متفاوت است و هرچه برای انسان از جزئیات آن عوالم بگویند، ممکن است نهتنها مشکلی را از او حل نکند، بلکه به دلیل عدم فهم دقیق مسئله، بر ابهامات و حیرتش هم بیفزاید.
مناظر و مواقفی که انسان شهود میکند، بیش از اینکه برای دیگران قابل فهم باشد برای خود شخص بهدرستی فهم میشوند و تعریف این مشاهدات آغازی برای پرسشگری و سردرگمی مخطبان است. شاید دلیل اینکه عرفا هم همواره با زبان رمز سخن گفتهاند و مشاهدات خود را جز در مجالس خصوصی نقل نکردهاند همین باشد. مواجهه با عوالم دیگر، نیازمند داشتن ظرفیت است و تا انسان چنین ظرفیتی نداشته باشد، بیان این جزئیات هم برایش راهگشا نخواهد بود.
بهنظر میرسد، زندگی پس از زندگی توانسته تأثیرات مثبتی در مخاطب ایجاد کند و شاید برخی افراد که تا پیش از دیدن برنامه کمتر به فکر شرعیات بودند، حالا مقید شده باشند. از اینرو نمیتوان نقش مثبت برنامه را انکار کرد اما باید توجه داشت تولید چنین برنامههایی با اشکالاتی هم همراه است؛ از جمله همین که سخن از جزئیات عالمی دیگر برای انسان ساکن در این عالم ممکن است بیش از اینکه به تحولات سازنده بینجامد، حیرت و ابهام را در پی داشته باشد. افزون بر این، تحولات سازنده برنامه نیز عمدتاً در سایه ترس از عقاب الهی ایجاد شدهاند؛ یعنی مخاطب با شنیدن احوالات هولناک عالم پس از مرگ به ورطه ترس افتاده که نکند او را هم اینچنین عقاب کنند.
بر این اساس، شایستهتر آن است که برای جذب مخاطب به دین از هر ابزاری بهرهبرداری نشود. هرچند ورود به جزئیات جذاب است اما ورود به جزئیات عوالمی که انسان پیش از ایجاد ظرفیتهای لازم، نسبتی با آن عوالم ندارد، چندان پسندیده نیست. شاید اگر به جزئیاتی نظیر سیره بزرگان دین پرداخته شود، مردم هم به صورت صحیحتری با دین ارتباط برقرار کنند و آنگاه بیش از اینکه لازم باشد برایشان از عالم غیب مشاهداتی را تعریف کرد، خود بتوانند چشم حقیقتبین را باز کنند و ببینند.
شاید راه صحیح هم همین باشد؛ یعنی با اصلاح نگرش مردم به دین میتوان آنها را خداباور و مقید به شرع کرد. نتیجه چنین فرایندی اصلاح منشها و کنشها خواهد بود و در نهایت موجب میشود چشم سَر بسته و چشم سِر باز شود و در اینجا دیگر لازم نیست که کسی بیاید و از غیب بگوید تا کسانی را متأثیر کند که هرکس سلوک و مشاهدات خود را دارد.
مرتضی اوحدی
انتهای پیام
از جزئیات هم به نظرم خیلی نگفته، چون نمیتوانند بیشتر توضیح بدهند دائما میگویند نمیتونیم توصیف کنیم اینکه سردرگمی نمی آورد. آیات قرآن هم سر بسته گفته شده.
باز شدن چشم دل برای افرادی هست که تو واجبات و محرمات گیر نباشند