انکار فرا روایت‌ها در جهان امروز/ زیست مؤمنانه در دنیای مدرن دچار بحران است
کد خبر: 4054016
تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۴
بیژن عبدالکریمی بیان کرد:

انکار فرا روایت‌ها در جهان امروز/ زیست مؤمنانه در دنیای مدرن دچار بحران است

بیژن عبدالکریمی ضمن اشاره به وضعیت امر معنوی در جهان پسامدرن، گفت: بعد از ظهور مدرنیته جهان اسلام نتوانست به یک نظام وجودشناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی مناسبی برای زیستن در جهان مدرن دست یابد و کماکان با این بحران مواجه هستیم.

به گزارش ایکنا، نشست «آینده اسلام در ایران» شب گذشته دهم اردیبهشت‌ با سخنرانی بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه، در باشگاه اندیشه برگزار شد که خلاصه آن را در ادامه می‌خوانید؛

آیا ممکن است روی آوردن به عقلانیت جدید و سکولاریسم سبب شود که نسبتمان با اسلام و تشیع قطع شود؟ می‌خواهیم به این سؤال بپردازیم. ما امروزه شاهد رواج خشونت علیه روحانیت هستیم و مشاهده اقداماتی از این دست این سؤال را جدی می‌کند و آینده اسلام را در این کشور به یک مسئله تبدیل می‌کند.

رویکرد بحث من الهیاتی، تئولوژیک و ایدئولوژیک نیست. حتی‌المقدور می‌کوشم بحثم فلسفی باشد. وقتی می‌گویم فلسفه مرادم این نیست که بر اساس عقل محض به این پرسش بیندیشم، بلکه می‌کوشم مواجهه پدیدارشناسانه با متافیزیک و تاریخ متافیزیک داشته باشم و در حد قامتم از میان تحولاتی که در تاریخ متافیزیک در جهان صورت گرفته است آن نکاتی را برجسته کنم که به درد بحث کنونی ما بخورد.

موافق با بسط نیهیلیسم نیستم

متاسفانه در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که افراد بیمار که فهم درستی از مسائل ندارند وارد بحث می‌شوند و بحث علمی و فلسفی را با اذهان بیمارشان تیره و تار می‌کنند. شاید این اذهان بیمار یکی از ریشه‌های بحران باشند. لذا می‌توانم انتظار داشته باشم که در پس طرح این پرسش، عده‌ای فریاد وااسلاما سر دهند. ممکن است این گروه پرسش از آینده اسلام را از مواضع عقل روشنگری بدانند، گویی ما می‌خواهیم با این پرسش به استقبال وضع کنونی برویم و خرسند باشیم که انقطاع ما از اسلام بیشتر شود و هرچه بیشتر در روند بسط نیهیلیسم قرار بگیریم. دوستانی که اهل فکر هستند می‌دانند که بارها اعلام کردم به هیچ وجه همسو و موافق با بسط نیهیلیسم نیستم و به هیچ وجه دنبال حذف امر معنوی از جهان کنونی نبودم و هیچ وقت خواهان اسلام‌زدایی نبودم، بلکه برعکس، می‌خواهم به اسلام‌دوستان و کسانی که به حوزه علمیه تعلق دارند و درد دین دارند یادآوری کنم که متوجه باشند که در سطح جهانی تحولاتی سریع و شتابان صورت می‌گیرد و تحولات در جامعه ما نمی‌تواند مستقل از تحولات جهانی باشد. متوجه باشیم نسل جدید ما دارند به کدام سمت حرکت می‌کنند و از خواب غفلت بیدار شویم و توجه کنند که امر دینی در زیست‌جهان کنونی چه مختصات تازه‌ای پیدا کرده است. حتی می‌خواهم به همه نهادهای متدین سنتی و به همه گفتمان‌های اسلامی بگویم که قصدم تخریب نیست و می‌خواهم به منظور بازتعریف ارزش‌ها و مقولات دینی یاری برسانم تا شاید بتوانیم از گوهر ایمان و تفکر معنوی در جهان بی‌معنای کنونی دفاع و این گوهر را حفظ کنیم.

اگر بخواهم موضع خود را بیان کنم این اشعار عطار مناسب است:

ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجویید ای عزیزان کین کدام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمی‌دانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است

طرح پرسش از آینده اسلام در ایران با دشواری‌ها و پیچیدگی‌های زیادی روبه‌روست که به برخی اشاره می‌کنم. مهمترین خطایی که ممکن است در این بحث صورت بگیرد خلط توصیف و توصیه و خلط تفکر با سیاست است. کار من توصیف پدیدارشناسانه از جهان کنونی است. نه می‌خواهم بگویم خوب است، نه می‌خواهم بگویم بد است، ولی من با روند کنونی موافق نیستم. البته روند کنونی هم خطراتی در پی دارد و هم امکاناتی را در برابر ما قرار می‌دهد. ما نیاز به دو چشم داریم که هم خطرات را ببینیم و هم امکانات را.

اگر ما این پرسش را در سطوح سیاسی و جامعه‌شناختی مطرح کنیم، با پاره‌ای از مشکلات مواجه هستیم. در ابتدا وقتی از آینده اسلام در ایران صحبت می‌کنم، پرسش می‌شود که از کدام اسلام سخن می‌گویم؟ اسلام در ایران؟ اسلام عربستان؟ اسلام داعش؟ با کدام تفسیر؟ این مسئله مهمی است. وقتی می‌خواهیم در سطح سیاسی تفسیرهای گوناگون اسلام را بیان کنیم، مشکل این است که تفسیرهای گوناگون را چگونه سنخ‌شناسی و مقوله‌بندی کنیم؟

حال در مورد مفروضات بحثم نکاتی را بگویم. نکته اول اینکه سعی می‌کنم مواجهه پدیدارشناسانه با موضوع داشته باشم. من با هرگونه مواجهه ایدئولوژیک، تئولوژیک و سیاسی مخالفم. نکته دوم اینکه با ظهور مدرنیته و جهان پسامدرن جهان به شدت تغییر کرده و عالمیت عوالم قبل مدرن به پایان رسیده و سکولاریسم جدید به شدت بسط پیدا کرده است. عوالم کهن به پایان رسیده و با ظهور عالم پسامدرن، عالم مدرن هم به بخشی از عالم کهن تبدیل شده است. مفروض دیگر من این است که نگرشم تاریخی است و فلسفه زندگی را تاریخی می‌فهمم. نکته بعد اینکه وقتی درباره اسلام در ایران صحبت می‌کنیم، سرنوشت ایران مستقل از عالم اسلام نیست و وضعیت عالم اسلام مستقل از وضعیت جهان نیست. همچنین بحث از آینده دین در جهان یک دشواری دارد و آن اینکه تفکر در این رابطه به شدت با موقعیت‌های فرد اندیشنده نسبت دارد. علاوه بر این، بحث از آینده اسلام در ایران به شدت با آینده امر دینی در ایران و در جهان نسبت دارد، زیرا باید مختصات آینده اسلام در ایران و امر دینی را مشخص کنیم و نیز آینده دین و امر معنوی در جهان یا آینده تفکر در سطح جهان ارتباط دارد. لذا بحث من در مورد آینده اسلام به موازات بحث از آینده امر دینی در جهان و آینده تفکر در جهان پیش می‌رود.

پیوند آینده اسلام با آینده امر معنوی و آینده تفکر

هایدگر و نیچه پایان متافیزیک را اعلام کردند. هم نیچه و هم هایدگر نشان دادند که سنت فلسفه یونانی نمی‌تواند جهان را فهم‌پذیر کند. با این وضعیت، تفکر آینده در جهان پساهایدگر و پسانیچه چگونه خواهد بود؟ تفکر آینده چه ویژگی‌هایی خواهد داشت؟ پرسش از اینکه آینده دین چگونه خواهد بود به شدت با این پرسش تنیده است که تفکر در جهان پساهایدگر، در جهان پسانیچه چگونه خواهد بود؟ ما در چنین چارچوبی می‌توانیم در خصوص آینده اسلام بیندیشیم.

می‌خواهم چند مقوله را مطرح کنم که شما روی آن فکر کنید و چند چشم‌انداز را مطرح می‌کنم. اولین مقوله دو تجربه بزرگ تاریخ بشر غربی است. بشر غربی دو تجربه بزرگ تاریخی داشته؛ یکی از آنها قرون وسطاست. با تجربه قرون وسطی، نگاه نظام‌های الهیاتی به چه سرنوشتی منتهی شد؛ جنگ مذهبی، انحصارطلبی کلیسا، مواجهه با علم، محاکمه گالیله و ... . لذا بشر غربی به نظام‌های تئولوژیک بدبین شد و به عقل روشنگری و خرد خودبنیاد روی آورد و به واکنش در برابر کلیسا پرداخت و نوعی فیزیکالیسم و عقلانیت علمی جایگزین نظام‌های تئولوژیک شد.

بعد از جنگ جهانی، انفجار سلاح هسته‌ای، به هم خوردن رابطه انسان با طبیعت، افزایش گازهای گلخانه‌ای، خطر انفجار سلاح‌های هسته‌ای، سیطره نظام سرمایه‌داری و کالایی شدن زندگی، بشر دوره  کنونی به نظام‌های دوره مدرن بدبین شد و همه نظام‌های الهیاتی مورد بی‌اعتمادی قرار گرفت و نوعی بدبینی به نظام‌های تئولوژیک صورت گرفت. امروزه جهان با بحران متافیزیک فلسفی روبه‌روست. گرمای نظام‌های الهیاتی قلب‌ها را گرم نمی‌کند. به دنبال این جریان، نوعی بدبینی به همه کلان روایت‌ها صورت گرفت. بشر روزگار ما دچار بی‌اعتمادی به فرا روایت‌هاست.

انکار فرا روایت‌ها در جهان مدرن

روند کنونی جهان به سوی سکولاریسم است. اگر اسلام ادعای فرا روایت کند، در جهان کنونی جهت‌گیری فرهنگی به سویی است که فرا روایت‌ها انکار می‌شوند. لذا وضعیت ادیان در جهان اسلام و به تبع آن وضعیت فکر دینی را باید در چنین فضایی فهمید و تفسیر کرد. اگر مسئله را در چنین سطحی بفهمید، می‌توانید با من موافق باشید که وضعیت تفکر صرفاً با مقولات سیاسی و در نسبت با قدرت سیاسی خلاصه نمی‌شود و چنین نیست که با جابه‌جایی حکومت‌ها این وضعیت جهانی تغییر کند.

امروز جهان با بحران فلسفی و نیز جهان اسلام با بحران نظری بسیار عمیقی روبه‌روست. بعد از ظهور مدرنیته، جهان اسلام نتوانست به یک نظام وجودشناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی مناسبی برای زیستن در جهان مدرن دست پیدا کند و کماکان با این بحران مواجه هستیم.

در شرایطی که بدبینی به همه نظام‌های الهیاتی وجود دارد، مبنایی فراهم می‌شود که به فرهنگی برسیم که فاقد دوگانه‌انگاری‌هاست. در واقع در این شرایط امکان ظهور تفکری فراهم می‌شود که از آن به تفکر غیرتئولوژیک و غیرسکولار تعبیر می‌کنم. در زمان ما هم نظام‌های الهیاتی فرقه‌ای به پایان رسیده است و هم تفکر سکولاریسم که بر اساس عقل روشنگری شکل گرفته بود. در شرایط کنونی تعارضی که بین ایمان قرون وسطی و خرد دوره روشنگری وجود داشت متزلزل شده و امکان نوعی تفکر غیرتئولوژیک و غیرسکولار فراهم شده و طرح‌واره ثنوی در روزگار ما به هم ریخته است.

انتهای پیام
captcha