به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «بررسی انتقادی چیستی و چرایی تربیت در مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی جمهوری اسلامی ایران» امروز چهارشنبه 30 شهریورماه با ارائه حجتالاسلام والمسلمین محمد داودی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد. در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
یکی از کارهای اساسی که بعد از انقلاب اسلامی در آموزش و پرورش انجام شد تدوین سند تحول در آموزش و پرورش بود و به نظرم مهمتر از تدوین این سند، مطالعات پشتیبانی بود که برای تدوین آن انجام شد. یک دسته از مطالعات پشتیبان، مطالعات نظری بود که بخشی از آن ناظر به فلسفه تعلیم و تربیت است. در اینجا ابتدا کارهای خوبی انجام شد. یکی از کارها برای تدوین این سند تلفیق مطالعات نظری بود و حاصل آن نیز سند مبانی نظری تحول در آموزش و پرورش است. مبانی تحولی سند آموزش و پرورش سه قسمت دارد که بخش اول فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران، دوم فلسفه تربیت عمومی و سوم رهنامه نظام تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران است.
ابعاد فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران
خود فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران چهار قسمت شامل؛ مبانی، چیستی، چرایی و چگونگی دارد که بنده نکات انتقادی را درباره مبانی نظری تحول بنیادین در بخش فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی بیان میکنم و کاری به بقیه قسمتها ندارم. بنده اشکالات را در دو بخش شامل چیستی و چرایی تربیت بیان میکنم چراکه ابهامات و اشکالاتی در اینجا وجود دارد. در زمینه چیستی تربیت، دو ابهام اساسی وجود دارد که یکی مربوط به روششناسی است. به نظرم در بخش چیستی تربیت، راجع به روششناسی یعنی اینکه چگونه و با چه روشی باید چیستی تربیت را مشخص کنیم اشکال وجود دارد. مفروض کسانیکه این کار را انجام دادهاند گویا این بوده که اگر ما بخواهیم چیستی تربیت را مشخص کنیم راهش این است که تربیت را بر اساس مبانی تعریف کنیم و اگر توانستیم این کار را انجام دهیم هر تعریفی که از دل این مبانی در میآید را به عنوان چیستی تربیت معرفی کنیم لذا گفتهاند با همه مبانی کاری نداریم بلکه صرفاً مفاهیم مهمی که از مبانی استخراج میشود را برای تعریف تربیت مد نظر قرار میدهیم.
به نظرم یکی از اشکالات این روش این است که برای مشخص کردن چیستی تربیت نیازی نیست که تعریفی جامع و مانع از تربیت ارائه دهیم بلکه لازم است مفهوم اساسی آن را مشخص کنیم چون این مفهوم است که مشخص میکند ماهیت تربیتی که مد نظر ماست با ماهیت تربیت در نظر دیگران چه تفاوتی دارد؟ مثلاً بر اساس فلسفه ارسطو تربیت به معنای رشد و پرورش استعدادهاست؛ لذا باید مفهوم اساسی در تربیت را مشخص کنیم. ایراد دوم این است؛ راهی که در سند برای تعریف رفتهاند هم دارای اشکال است چون وقتی میگوییم باید مفاهیم مهم را مشخص کنیم ملاک روشن کردن این مفاهیم مهم چیست؟ چون ممکن است کسی بگوید برخی از این مفاهیم اضافه هستند یا مفاهیمی وجود دارند که باید میآوردید اما نیاوردهاید لذا هیچ ملاکی برای این مفاهیم ارائه نشده است بنابراین به جای مفاهیم مهم باید به دنبال مبانی مؤثر در تعریفِ تربیت برویم.
تعریف نادرست از هویت
اشکال دیگر در زمینه چیستی، تداخل و ابهام در مفاهیم کلیدی است چون چهارده مفهوم در این زمینه ارائه شده است که از بین این موارد، به نظرم تنها پنج مفهوم همانند حیات طیبه، نظام معیار، هویت، جامعه صالح و موقعیت، اساسی هستند اما 9 مورد دیگر از فروعاتِ این مفاهیم هستند لذا وقتی مفاهیم اصلی بیان شده دیگر نیازی به بیان فروعات نیست چون خواننده ممکن است فکر کند اینها در عرض همدیگر هستند. در زمینه مفاهیم خاص هم، مربی یا متربی، تعامل را جزو مفاهیم کلیدی قرار دادهاند در حالی که اینها از مفاهیم کلیدی نیستند. همچنین سه مفهوم هدایت، زمینهسازی و آماده شدن را از مفاهیم کلیدی آوردهاند که به نظرم هر سه مورد، یکی هستند لذا لازم نبود سه مورد آورده شود بلکه همان یک مورد کفایت میکرد.
اشکال دیگر در مورد مفهوم هویت است. هویت مفهومی نیست که بخواهد به عنوان بخش اساسی تعریف یا در اهداف بیان شود. در مبانی نظریِ هویت، تصریح شده که آن را معادل شاکله، یا نفس در اخلاق و شخصیت و هویت در جامعهشناسی و روانشناسی در نظر گرفتهایم اما واقعیت این است که هویت معادل نفس در اخلاق نیست و تفاوت آنها از زمین تا آسمان است لذا یکی از اشکالات اساسی این است که به جای شخصیت یا شاکله از کلمه هویت استفاده شده است.
اشکالات وارده در بخش «چرایی»
در بخش چرایی نیز اشکالاتی وجود دارد؛ یکی از این موارد مشکلات محتوایی است. در این بخش خواننده متوجه نمیشود که هدف غایی را حیات طیبه گرفتهاند یا قرب به خدای متعال؟ چراکه در بخشی از عبارات اینگونه برداشت میشود که هدف، قرب و در برخی موارد، هدف، حیات طیبه و حتی در برخی موارد هدف، مبهم است. اشکال دیگر ضابطهمند نبودن بیان اهداف مخصوصاً در مورد اهداف میانی است. وقتی اهداف میانی را میخوانیم متوجه نمیشویم چرا این اهداف بیان شده چراکه اولاً ارتباط آنها با هدف غایی و ثانیا ارتباط بین خودشان مشخص نیست. مثلا اگر پنج هدف برای تربیت اعتقادی بیان شده ما متوجه نمیشویم که آیا اینها تمام اهداف هستند یا اهداف دیگر نیز وجود دارد؟
برخی اشکالات نیز اشکالات ساختاری هستند. منظور این است که عنوان مناسب انتخاب نشده و مثلاً عنوان یک بخش را چرایی گذاشتهاند که معنای اصلی آن، ضرورت است در حالی که چرایی را هم به معنای ضرورت و هم به معنای اهداف گرفتهاند و این در زبان فارسی رایج نیست که کلمهای هم به معنای ضرورت و هم هدف باشد. اینها مجموعه نکاتی است که به نظرم در این دو بخش چرایی و چیستی تربیت در مبانی نظری وارد است که باید اصلاح شود تا این سند برای مخاطبان قابلیت استفاده بهتری داشته باشد.
انتهای پیام