رسم مهماننوازی به این است، شامی را میخوریم و شامی پس میدهیم، میهمانی میرویم و در جواب میهمانی می دهیم، گاهی هم غذای کسی را نمی خوریم تا نمک گیر او نشویم. اما کربلا داستان خودش را دارد.
کربلا شاهی دارد که عالم جیره خوار اوست و راهی به سوی او وجود دارد که نرفته هم، نمک گیرش می شوی چه برسد به اینکه پا به اربعین بگذاری و در موکب هایش طعامی صرف کنی.
سفرههای راهبان هندی را دیده بودیم که سفرهای پهن کرده و فقیر و ثروتمند بر روی زمین و کنار هم نشسته و غذا میخورند اما مسیری برای رفتن به سوی مقصود نیست و شاید مقصدی هم نباشد.
در اربعین اما زائران حسینی در غذایی سهیم میشوند که موکبداران به عشق مولایشان میبخشند، به عشق او سفرهای پهن میکنند و به عشق او میهمانی به راه است.
به پیادهروی اربعین که پا بگذاری، ناخواسته نمکگیر کربلا میشوی چه قصد کربلایی شدن کنی چه نکنی، این را پیرمرد موکبدار کردستانی میگوید، اسیر و عاشقی که ۳ سال است در پیاده روی اربعین شرکت میکند و در موکب ها مشغول خدمترسانی است.
کاک سید محمد حسین اهل کردستان و سنندجی است او خود را نظر کرده امام حسین(ع) میداند و میگوید پدرم کربلا نرفته است اما وقتی بچههایش در همان کودکی یکی پس از دیگری از دنیا رفتند او از امام حسین خواست که من را برایش نگه دارد تا در راه او زندگی کنم.. همین طور هم شد و امام حسین حاجتش را داد و پدرم نام من را محمد حسین گذاشت.
کاک محمد حسین میگوید من با اربعین آشنا نبودم و وقتی در سال ۹۷ از طرف ارگانی که از آن بازنشسته شده بودم برای خدمترسانی در اربعین دعوت شدم، فکر میکردم که این یک مراسم عزاداری یا مناسبتی کوتاه است و از ماهیت آن خبر نداشتم.
اما وقتی به موکب مورد نظر رسیدیم، من مسئول تهیه آب یخ شدم و کارم را شروع کردم. موکب نزدیک خروجی نجف به سمت کربلا بود. روزهای اول کار عادی خود را انجام دادم اما وقتی سیل زائران به سوی ما آمد و اشتیاق آنان را دیدم که طاقت یک لحظه ماندن را نداشتند تازه فهمیدم چه خبر است.
کاک محمد حسین میگوید روزها مشغول فعالیت در موکب بودم بدون آن که احساس خستگی کنم اما هیچ گاه به رفتن به کربلا و زیارت فکر نمیکردم. شاید در خودم لیاقت رفتن را نمیدیدم و میگفتم زیارت مال من نیست، من فقط برای کار اینجا هستم. دو روز مانده به اربعین یکی از همکارانم قصد داشت وسایلی را برای موکب دیگری در نزدیکی کربلا، اما با ماشین ببرد، همراهی نداشت و ارتباطش با من خوب بود، به من گفت چرا با من به کربلا نمیآیی؟
سؤالی که دیگر جوابی برایش نداشتم به خانه زنگ زدم و اطلاع دادم و همان روز بعدازظهر، راهی کربلا شدیم. وقتی به موکب رسیدیم دوستم ایستاد تا وسایل را پیاده کند، غروب بود اما من قصد نداشتم در موکب بمانم، قصدم را به دوستم گفتم که امشب را به زیارت میروم و فردا دوباره به شما ملحق میشوم و راهی مسیر کربلا شدم.
یاد حرفهای پدرم افتادم که گفته بود تو نظر کرده امام حسین هستی، مگر میشود نظر کرده باشی و از حرم مولا دور بمانی، آن هم در اربعین، روزهایی که همه به دنبال طلبیده شدن هستند.
نمک گیر کربلا شدم
میگوید من هرچه کرده ام دلیلش نظر امام حسین(ع) است چون معتقدم او زائران خود را انتخاب می کند و از سراسر جهان به اینجا دعوت می کند. من برای ماموریتی به کربلا آمدم و از این انتخاب خبری نداشتم اما با یک بار آمدن دیگر نمک گیر امام حسین شدم و هرسال خود را برای خدمت به زائرین او آماده میکنم.
برای زائران امام حسین(ع) چه می کنی؟ من برای زائران امام حسین چیزی ندارم اما مگر مهم است، دلی که به عشق حسین(ع) بتپد کافی است. من هر سال به اربعین می آیم اما کارم را تعیین نمیکنم، در هر موکبی که قسمت باشد مشغول به کار میشوم.
کاک محمد حسین به گفته خودش امسال هم در عمود ۱۰۲۰ و تقریبا ۳۰ کیلومتر مانده به کربلا
مشغول خدمترسانی است، با همان لباسهای کُردی و دستمال سیاهی که به سر دارد، ریش هایش را که تقریبا سفید هستند، نزده و چهره ای مهربان تر از همیشه دارد.
وقتی با من صحبت میکرد مدام لیوانها را جابه جا میکرد و یخها را میشکست، لحظهای آرام نداشت، میگفت زائران امام حسین نباید تشنه بمانند.
وقتی داستان کاک محمد حسین را شنیدم، تازه فهمیدم نمک گیر شدن در کربلا معنی دیگری دارد، مهری که اگر دچارش شوی دیگر توان کنار کشیدن نداری، نه میتوانی جواب میهمانی را بدهی نه میهمان شدن را رد کنی، اربعین یعنی دعوتی که تو را نمک گیر خواهد کرد.
نویسنده: رضا رحیمی