مهدی شریفیان، عضو هیئت علمی گروه ادبیات فارسی دانشگاه بوعلی سینا همدان در گفتوگو با ایکنا از همدان، با تأکید بر اینکه قرآن کتاب بالینی تمامی شاعران و نویسندگان ایرانی است، اظهار کرد: بسیاری از شاعران همچون فردوسی، حافظ، عطار، مولانا و... همگی ابتدا قرآن را آموخته و حتی حفظ کردهاند و اینگونه تمام اندیشههایشان در شعر بیانگر دیدگاههای مذهبی آنهاست که تأثیر قرآن و احادیث را بهخوبی میتوان در آنها دید.
وی بیان کرد: بند بند اشعار فردوسی ترجمه آیات و روایات است. فردوسی در مقام حکیم و مفسر قرآن کاملا با اسلام به لحاظ تخصصی آشنا بود تا آنجا که در داستان رستم و سهراب بهصورت مستقیم و غیر مستقیم آموزههای دینی کاملا مشهود است. بیان تمدن ایرانی و ادیانی که ایرانیها به آن پایبند بودند و سابقه توحیدی داشتند چه مسلمان، چه مسیحی و... در شاهنامه متبلور است. تمامی اشعار فردوسی در شاهنامه بیانگر یک آیه و یا یک روایتی است که به معاد، توحید و نبوت برمیگردد.
این استاد ادبیات با اشاره به اینکه برخی افراد درصدد هستند هویت ایرانی را از ملت ما بگیرند و برخی نیز درصدد گرفتن هویت اسلامی هستند، تصریح کرد: فردوسی در شاهنامه بهخوبی به هویت ایرانی و اسلامی پرداخته است؛ بهگونهای که میتوان گفت شاهنامه از منظر هنری به خدمات متقابل ایران و اسلام پرداخته است و همان کارکردی را دارد که استاد مطهری در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام دارد.
وی یادآور شد: اگر بخواهیم چهار نفر از برجستهترین شاعران ایران را نام ببریم بیشک یکی از آن چهار نفر فردوسی بزرگ است که در حوزه حماسهسرایی نه تنها در شرق، بلکه در دنیا جزو برجستهترین شاعران محسوب میشود؛ بهطوری که کتاب شاهنامه تقریبا به اغلب زبانهای مطرح و نیمه مطرح دنیا ترجمه شده و در کرسیهای ایرانشناسی در خارج از کشور یکی از متون جدی بهشمار میرود.
شریفیان با اشاره به اینکه از منظر ادبی، فرهنگی و فلسفی فردوسی بزرگترین شاعر ایرانی است که ما ایرانیها باید به این شاعر مباهات کنیم، افزود: اهمیت اشعار فردوسی به آن جهت است که احساس میکرد استقلال ایران در خطر است و در حقیقت یکی از دلایلی که شاهنامه را میسراید حفظ استقلال کشور بود، چراکه وقتی اعراب به ایران میآیند بسیاری از مردم کشور به علت اهداف و شعارهای آنها جذب اعراب شده و مسلمان میشوند.
وی ادامه داد: وقتی اعراب در کشور مستقر میشوند، رفتارهای تبعیضآمیزی بین ایرانیها و عربها قائل شده و بهگونهای با مردم رفتار میکنند که گویی سرزمین ایران را به غنیمت گرفتهاند؛ فرهنگ ما را عجم مینامند که به مفهوم فرهنگ ننگ و نامشخص است، یا قوانینی وضع میکنند که مثلا ازدواج دائم با زنان ایرانی ممنوع است و یا یک ایرانی اگر سوار بر اسب باشد باید اسبش را به یک عرب که پیاده است بدهد، چنین رفتارهای تبعیضآمیزی موجب شد فردوسی انگیزه لازم را برای سرودن شاهنامه داشته باشد، چراکه تصور میکرد ممکن است با روندی که پیش میرود آیندگان تصور کنند ما سابقه فرهنگ و تمدن نداشتهایم و این تمدن عظیم زیر یوغ خلافت عربی از بین برود.
استاد ادبیات دانشگاه بوعلی سینا تأکید کرد: فردوسی با سرودن شاهنامه به آیندگان فهماند که کشور ایران دارای تمدن و فرهنگ بسیار عظیم و با قدمت است و اگر اعراب را در کشور پذیرفتهایم به علت اسلام است. به عبارتی انگیزه فردوسی از سرودن شاهنامه، بهعنوان یک سند تمدنی حفظ استقلال سیاسی، فرهنگی بود و این مهم با پاس داشتن زبان فارسی و اجازه ندادن جایگزین شدن زبان عربی به جای آن ممکن بود، چراکه اعراب به هر کشوری که نفوذ کردند همچون سوریه، مصر، مغرب و... زبان عربی را در آن کشورها تثبیت کردند، اما فردوسی زبان فارسی را از اضمحلال نجات داد.
شریفیان در ادامه با بیان اینکه فردوسی مسلمان و دارای مذهب شیعه بود، افزود: یکی از افتخارات فردوسی، نگاه شیعی به اسلام است. به عبارتی برداشت و اعتقاد این شاعر بزرگ و در پی آن ایرانیها به نبوت و امامت تفاوتهایی با سایر کشورهای عربی داشته است. در حقیقت ما ایرانیها به لحاظ سابقه فرهنگی، برداشت خاصتری از اسلام داشتهایم که آن هم مذهب شیعه است و فردوسی نگرش شیعی را با زبانی زیبا و منطقی جاویدان کرده است.
وی یادآور شد: فردوسی یک اسلامشناس و فقیه بلندمرتبهای بود که اسلام و شیعه را با زبان هنری گسترش داد؛ اشعار او در اقبال ایرانیها به تشیع بسیار تأثیرگذار بود. به عبارتی میتوان گفت اگر امثال فردوسیها نبودند ایران هم یک تفکر سنتی به اسلام داشت و امروزه اکثریت ایرانیها به مذهب شیعه گرایش نداشتند.
شریفیان با بیان اینکه اشعار فردوسی در شاهنامه به سه گروه اسطورهای، پهلوانی و تاریخی تقسیمبندی میشود، افزود: بخش اسطورهای به باورهای ایرانیان قدیم برمیگردد، ایرانیها اعتقاد داشتهاند که ایران مرکز عالم بوده و تمدن بشری از این کشور نشئت گرفته است و این نگاه کلانمحور که مدیریت اصلی جهان با ایرانیها بوده مبحث اصلی بخش اسطورهای را تشکیل میدهد.
وی ادامه داد: بخش پهلوانی نیز معروفترین قسمت شاهنامه است که به معرفی پهلوانانی مثل رستم و سهراب میپردازد و چهرهای دیگر از تمدن ایرانی که جوانمردی و فتوت بوده را در چهره رستم نمایان میکند. قسمت تاریخی شاهنامه نیز به تاریخ ساسانیان، اشکانیان و هخامنشیان برمیگردد که قابل استناد هم است؛ فردوسی با هنرمندی تمام این سه حوزه را که ارتباط منطقی به ظاهر ندارند، ارتباط میدهد.
شریفیان تصریح کرد: فردوسی منابع منثور را به شعر برگردانده و این از تخیلات یا تفکرات وی تراوش نکرده است، متنهای نثر را به شعر تبدیل کرده است، این امانتداری متون یکی از شاخصههای شعر اوست. فردوسی این نثرها را با شعر زیباتر و تأثیرگذارتر کرده است. البته در تبدیل این نثرها به شعر، افکارش را که ماهیت ایرانی و شیعی داشته گنجانده است.
وی ادامه داد: فردوسی با شاهنامه توانست ریشهها، شناسنامه و گذشته یک ملت را نشان دهد و قوم و فرهنگ و تمدن ایران را به رخ جهانیان بکشد و البته شکستها و اشتباهات را بحث کند و به انتقاد بکشد و اینگونه میتوان گفت شاهنامه همواره بر تعریف و تمجید نیست.
این استاد ادبیات با بیان اینکه برخی افتخارات ایران همچون مولانا، فردوسی، حافظ و... جهانیاند، گفت: این شخصیتها بهگونهای برجسته هستند که مجامع علمی کشورهای دیگر از کتب آنها برای تدریس استفاده میکنند و یا پایاننامه مینویسند، این در حالی است که ایرانیها در شناساندن آنها به جهان نقشی نداشتهاند، اما مردم کشور ما به حدی در مسائل روزمره گرفتار هستند که آنگونه که شایسته است چنین شخصیتهایی را نمیشناسند.
انتهای پیام