به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، پیروزی جبهه مقاومت بر گروهگ تروریستی تکفیری داعش در البوکمال، به منزله شکست سیاستهای ائتلاف به اصطلاح ضد داعش تلقی میشود که هدف آنها از این ائتلاف مقابله با ایران، حزبالله و دولت سوریه بود؛ این ائتلاف مبارزه با داعش را فقط بهانهای برای تثبیت مداخلات خود در امور داخلی کشورها و بحرانآفرینیهای جدید در این منطقه قرار داده بود. شکست داعش در البوکمال هرچند به معنی با بنبست مواجه شدن پروژه منطقهای آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان محسوب میشود اما به معنی نابودی تفکر داعش و سایر اقدامات پراکنده تروریستی آن نیست و همچنین این احتمال وجود دارد که دوباره دشمنان امنیت منطقه برای ایجاد بحرانهای جدید، پروژههای بعدی را طرحریزی کنند. در اینباره با «سیدجلال ساداتیان» کارشناس مسائل بینالملل و کاردار سابق ایران در لندن به گفتوگو پرداختیم که از نظر میگذرد.
ایکنا: با توجه به اینکه آمریکا و متحدان منطقهای او نتوانستهاند بازخورد مثبتی از سیاستهای منطقهای داشته باشند، این احتمال میرود که پس از شکست داعش آنها به دنبال طراحی سناریوی جدیدی علیه ایران و جبهه مقاومت باشند، لطفاً تحلیلتان را درباره آینده منطقه پس از داعش و طرحهای پیشروی آمریکا و عربستان سعودی برای تضعیف جبهه مقاومت ارائه فرمایید؟در ابتدا باید اشاره کنم که ظهور پدیدهای همچون داعش نشئت گرفته از جناحهای تکفیری و گروههای افراطی است. در واقع نتیجه تطور جریاناتی است که در دوران اتحادجماهیر شوروی با حمله این اتحادیه به افغانستان شروع شد و درنهایت به عنوان القاعده و سایر جریانات دیگری به منصه ظهور رسید که تشکیل دولت طالبان در افغانستان از این دسته هستند و با انفجار برجهای دوقلو وسپس حمله آمریکا به افغانستان این گروهها تکثیر شدند و شعب خود را در سایر کشورها تحت نام دیگر تأسیس کردند و عربستان از آنها تا توانست در سوریه در جهت اهداف خود استفاده کرد که در نهایت باعث شد تا داعش از بطن آنها در عراق و سوریه پدید آید.
این گروههای تروریستی به واقع ابزاردست عربستان بودند تا بتواند به منظور تسلط بر منطقه و ایجاد نفوذ در سوریه از آنها در هر زمانیکه بخواهد استفاده کند. در واقع چون قبل از آن سعودیها در تلاش بودند که لبنان را به پایگاه خود تبدیل کنند و اسرائیل هم به صورت پنهان از عربستان حمایت میکرد؛ چرا که این اقدام را مساوی با تقویت امنیت خود میدید و هم اینکه توان ایران، با تضعیف حزبالله در منطقه کاهش مییافت، اما با این وجود عربستان سعودی نتوانست در خصوص لبنان موفق عمل کند.
پس از شکست عربستان در لبنان و ناامیدی از کاهش نقش بازیگری حزبالله در این کشور به دنبال این بود تا از طریق سوریه به مقصود خود برسد و در این مسیر هر چه در توان داشت هزینه کرد؛ یعنی از پول و حیثیت خود خرج کرد اما در نهایت دستاوردی نتوانست کسب کند چون مسیری را که در آن حرکت میکرد، غلط بود.
در مسیری که عربستان برگزید، مشاهده میکنیم که غربیها و حتی کشورهای نسبتاً معقول منطقه از آن حمایت نمیکنند؛ مثلاً در اواخر دوره باراک اوباما، عربستان کاملاً به منزویترین کشور منطقه بدل گشته بود و اوباما مدام به وهابیت حمله میکرد و این تفکر را نه جزئی از اسلام میدانست و نه حزبی که بتوان آن را به عنوان یک گروه سیاسی خواهان پیشرفت و تغییرات مثبت تلقی کرد و از نظر وی این تفکر چیزی جز ناامنی برای منطقه به بار نیاورده بود ولی چون عربستان شریک استراتژیک آمریکا بود خیلی نمیتوانست آنرا از خود برنجاند.
اما با آمدن دونالد ترامپ قضیه به کلی تغییر کرد چون عربستان و رژیم صهیونیستی جان تازهای گرفتند و اسرائیل بلافاصله که فرصت را مناسب دید، در صدد این بود تا از جاهطلبیهای عربستان استفاده کند تا آنرا به صحنههای مختلف نزاعهای منطه بکشاند که بتواند از منابع مالی آن برای مقابله با ایران بهره ببرد و در نهایت آمریکا را وادار به دخالت در بحران به وجود آمده سازد.
پس از شکست داعش، آنها دوباره در جستوجوی بهانههای تازه هستند تا نگذارند آتش جنگ و فتنه در منطقه خاموش شود که همهپرسی کردستان عراق و تنشزایی در امور داخلی لبنان از نمونههای مهم مصداقی آن هستند، اما فعلاً تا بدین جا عربستان و اسرائیل به عنوان دست پنهان با شکست روبرو شدهاند و آمریکا هم تا به امروز نشان داده که نمیخواهد خود را درگیر چالشهای منطقهای کند چون این کشور منافعش در این است که بحران وجود داشته باشد تا کشورهای منطقه به دامن آن پناه بیارند.
خریدهای تسلیحاتی عربستان هیچ کمکی به صلح و امنیت منطقه نکرده بلکه بر آتش جنک و نزاع در منطقه افزوده است. این کشور با امضای خرید تسلیحات نظامی بالغ بر 500 میلیارد دلار از آمریکا و سفر پادشاه عربستان به روسیه و انعقاد قرارداد مشابه آن میخواهد بدین وسیله قدرتنمایی کند. همچنین نکته قابل توجه این است که فرانسویها در ماههای اخیر خیلی فعال شدهاند و در مناسبات منطقهای دخالت میکنند چون مقامات این کشوربدشان نمیآید که از نمد برای خودشان کلاهی را ببافند و پاریس تلاش میکند که در این وضعیت بلبشوی منطقهای با قطر، امارات و عربستان قراردادهای مختلف نظامی منعقد کند تا حداکثر استفاده را ببرد، بنابراین نتیجه میگیریم که کشورهای قدرتمند دنبال هزینه نیستند بلکه دنبال فایده هستند تا بتوانند نهایت استفاده را ببرند.
ایکنا: از آنجا که شکست داعش از بعد نظامی رقم خورده است اما همچنان نگرانیهایی در این باره که از بعد نرمافزاری داعش همچنان میتواند عنصر تهدیدزا در منطقه باشد، بر فضای امنیتی منطقه سایه افکنده؛ در ابعاد غیرنظامی یا همان نرمافزاری چه اقداماتی را باید کشورهای پیروز انجام دهند تا پدیده داعش دیگر تکرار نشود؟داعش به خوارج نهروان حدود 1400 سال پیش شباهت بسیاری دارد؛ در واقع خوارج که بهعنوان یک نحله فکری در آن زمان به وجود آمدند، ماجراهایی را درست کردند که خسارتی به جهان اسلام وارد کرد و هنوز هم ما داریم تبعات منفی آن کار را تحمل میکنیم. با سرکوب خوارج در آن زمان، آنها از بین نرفتند بلکه خوارج و تفکر آنها ریشه دار شده و تا به امروز باقی مانده است.
امروز هم داعش، ادامه همان تفکرات است و داعش به مفهوم یک تفکر و به عنوان یک گرایش وجود دارد و با این سرکوبها از بین نمیرود، بلکه اکر در جایی سرکوب شدند در جای دیگر دوباره سر بر میآورند که به قول مولوی «هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد، دل برد و نهان شد».
تفکرات تروریستی در قالبهای مختلفی مثلاً بعضی زمانها در قالب بوکوحرام، القاعده و یا در قالب همین داعش در این منطقه هستند و در هر منطقهای ممکن است به یک شکلی در بیایند ولی تفکر همان تفکر افراطی، تکفیری و تفکری است که به هر صورت ریشه در تندروی و انحرافات فکری و برداشتهای غلط از اسلام دارند و آنها به این راحتی از بین نخواهند رفت.
اما اینکه بخواهیم بگوییم آنها به شکل یک جریان نظامی همین الان میروند در یک جای دیگری و سرزمین دیگری را اشغال میکنند در واقع همچین اتفاقی نخواهد افتاد؛ چون فرصت از آنها سلب شده و دیگر آن موقعیت را نخواهند داشت و با تمامی حمایتهایی که عربستان ممکن است از آنها بکند دیگر آن پایگاه و جایگاه قبلی را نخواهد داشت چون خود را خراب کردهاند و زمانیکه آمدند و رشد کردند در واقع شعار تازهای را مطرح ساختند و افرادی را جذب خود کردند که به دلیل سرخوردگی تصمیم گرفتند با بعثیها و داعشیها که آنها درها رابه رویشان باز کره بودند، پیوند بخورند. بنابراین کشورهایی که از داعش و تفکر تروریسم آسیب دیدند باید با کار فرهنگی، آموزشی و همچنین رفع محرومیت از طبقات مختلف اجتماعی، اقشار جامعه را آگاه سازند و آنها را به سمت دوری از افراط و تفریط ترغیب کنند.
اما الان دیگر مثل گذشته نیست که آنهابه راحتی بتوانند بروند جایی را اشغال کنند؛ چون غرب و شرق عالم بلافاصله واکنش نشان خواهند داد و دیگر مثل گذشته نخواهند توانست قدرتنمایی کنند اما میتوان انتظار داشت بعضی حرکات ایذایی مثل حملات انتحاری را انجام دهند.
ایکنا: جمهوری اسلامی ایران در حوزه دیپلماسی باید چگونه روابطش را از این به بعد با کشورهای رها شده از شر داعش برای عدم تکرار این وضعیت بحرانآفرین تنظیم کند؟در بعد دیپلماسی ایران باید مراوداتش را با کشورهایی که در معرض خطر تروریسم هستند، تقویت کند. همچنین باید بتوانیم با آنها مذاکراتمان را تقویت کنیم و در این مسیر بهتر است از چهرههای شاخص کشور و از مسئولان گذشته کشور بهره بگیریم که تجربه کار فرهنگی و دیپلماتیک داشتهاند بنابراین باید آنها را به این کشورها اعزام کنیم و به مردمان آنها تمایز میان پایه تفکری داعش و پایه تفکری اسلام را توضیح دهند.
ممکن است که بگویند خیلی از کشورها هیچ توجهای به این موضوعات نمیکنند ولی اینگونه نیست که بی تأثیر باشد چون این حرکات روشنگرانه و این حرکات توأم با دیپلماسی بسیار میتواند در بالا بردن موقعیت کشور مؤثر باشد. همچنین در ایجاد تفاهم با کشورهای دیگر مؤثر خواهد بود و در خنثی کردن تلاشهای ایذایی دیگران مؤثر خواهد بود.
دشمنان ایران هنوز هم برای منفی کردن افکار عمومی جهان نسبت به کشورمان دست از فعالیت بر نداشتهاند و مدام مقاله و یادداشت مینویسند؛ همچنین دیدارهای مختلفی انجام میدهند تا بتوانند ارزشهای باطل خودشان را به کرسی بنشاند.
بنابراین چرا ما نباید به وسیله دیپلماسی فعال، حقانیت، باور و منش خودمان را به اثبات نرسانیم. به هرحال باید از افراد دلسوز و قوی در حوزه مسائل فرهنگی و بینالمللی اعم از افرادی که در گذشته رئیسجمهور بودند و یا سفیر بودند استفاده کنیم تا بتوانیم از لحاظ دیپلماسی فرهنگی به گسترش فرهنگ صلح و گفتوگو در جوامع مختلف اسلامی کمک کنیم.
تهیه و تنظیم: سعید امینی