به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، در مدرسه مروى تهران حجره داشتم و از آنجا به سه راه سیروس که اکنون چهار راه سیروس است براى درس به منزل آن حضرت که دانشگاه دانشپژوهان بوده تشرف مییافتم. روزى از روزهاى زمستان که برف سنگین و سهمگین تماشائى آن کوى و برزن را هموار کرده بود که گوئى شاعر در وصف باریدن آن برف گفته:
در لحاف فلک افتاده شکاف پنبه میبارد از این کهنه لحاف
براى حضور در مجلس درس، دو دل بودم، هم به لحاظ مراعات حال استاد و منزل آن جناب، و هم به لحاظ کسوت و وضع طلبگى خودم که کوس «عاشقان کوى تو الفقر فخرى»(محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج69، ص49) مىزدم بالأخره روى شوق فطرى و ذوق جبلى به راه افتادم و برههاى از زمان بر در سرایش مکث کردم و با انفعال، حلقه بر در زدم چون به حضورش مشرف شدم عذرخواهى کردم که در چنین سرماى سوزان مزاحم شدم.
فرمودند: از مدرسه تا بدین جا آمدهاى، آیا گدایان روزهاى پیش که در کنار خیابانها و کوچهها مىنشستند و گدائى مىکردند امروز را تعطیل کردند؟ عرض کردم: بازار کسب و کار آنان در چنین روزهاى سرد، گرم است. فرمودند: گداها دست از کارشان نکشیدند، ما چرا تعطیل کنیم و گدائى نکنیم(حسن حسنزاده آملی، دروس معرفت نفس، ص290).
خاطره ای که ذکر شد، از علامه حسن زاده آملی شاگرد برجسته علامه شعرانی است. توجه به فراز پایانی که علامه شعرانی فرمودند: «گداها دست از کارشان نکشیدند، ما چرا تعطیل کنیم و گدائى نکنیم»، بهوضوح دلالت بر تأکید و اصرار ایشان بر علمآموزی و تعلیم و تعلم دارد و اشتیاق ایشان را بر تعلیم و تعلم و فعالیتها و پژوهشهای علمی میرساند؛ همین امر سبب شد که ایشان جامع معقول و منقول شوند و یکی از وزنه های وزین علمی شهر تهران گردند.
میرزا ابوالحسن شعرانی ۱۳۲۰ ه. ق(1281 ش)، در تهران به دنیا آمد. وی از نوادگان ملا فتحالله کاشانی است که متوفای 988 ق (952 ش)، بوده و مفسر معروف عصر صفویه است. تفسیر منهجالصادقین وی به زبان فارسی بسیار مشهور است و مزار وی اینک در شهر کاشان زیارتگاه عام و خاص است.
علامه شعرانی تحصیلاتش را در تهران در مدرسه فخریه مروی و سپس قم و نجف انجام داد و پس از اتمام تحصیلات و طی مراحل عرفانی، از نجف به تهران بازگشت و امامت جماعت مسجد جد خود ملا ابوالحسن در نزدیک بازار تهران را عهدهدار شد.
در تهران از محضر بزرگانی همچون: آیت الله حاج میرزا مهدی آشتیانی، میرزا محمود قمی، حبیبالله ذوالفنون و در قم از شخصیتهایی همچون: حاج شیخ عبدالکریم حائری و شیخ عبد النبی نوری و در نجف اشرف از اساتید بی شماری همچون: سید ابوتراب خوانساری بهره برد. از ویژگی های ایشان اینکه به چند زبان زنده دنیا تسلط داشته و کتاب هایی را نیز از دیگر زبانها مانند فرانسه به فارسی ترجمه کرده اند و از دانشمندان کثیر التألیف است. خودش در مورد برخی از تألیفاتش چنین گوید: چنین گوید اضعف خلق الله ابو الحسن بن محمد المدعو بالشعرانى عفى عنه پس از اصلاح و تعلیق و تحشیه و توضیح بسیارى از کتب دینى که احیاى آن کتب بود خصوصا تعلیقات بر مجمع البیان و تفسیر ابو الفتوح رازى و اصول کافى و أصول و فروع وافى و بسیارى از ابواب وسائل الشیعة و ترجمه و شرح تبصره علامه به فارسى و غیر آن از کتب بسیار که فعلا براى خود این بنده احصاى آن مقدور نیست و هر یک از کتب مذکور براى مردم دیندار فوائد بسیار دارد...»(ابوالحسن شعرانی، تجرید الإعتقاد، ص7).
شاگردان بی شماری تربیت کرد که از جمله آن ها: آیت الله جوادی آملی، سید محمدباقر حجتی، علامه حسن حسنزاده آملی، سید رضی شیرازی، مهدی محقق و سید جلال الدین حسینی ارموی (معروف به محدث اُرمُوی) هستند.
علامه شعرانی از علمای بزرگی بود که هم دوره بزرگانی همچون رفیعی قزوینی و الهی قمشه ای و فاضل تونی و آشتیانی هستند. کرسی درس حکمت و فلسفه در تهرا ن داشتند و بزرگانی چون علامه حسن زاده آملی نزد ایشان در دروسی مانند کتاب «شفاء» ابن سینا و «مجمعالبیان» مرحوم طبرسی و «جامع الرواۀ» مقدس اردبیلی تلمذ کرده اند. ایشان علاوه بر تدریس در مسجدی در چهار راه سیروس به وعظ و خطابه پرداخته و شمع فروزانی بودند که مردم از وی بهره مند بودند. در علم و عمل و ایمان به مدارج بالایی رسیده و شایسته است که گفته شود که یکی از مصادیق بارز کلام خداوند تبارک و تعالی: «یَرْفَعِ اللَهُ الَذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»(مجادله:58/11) بودهاند.
از حضرت آیۀ الله طبرستانی که از اساتید حوزه علمیه مروی تهران هستند شنیدم که فرمودند: «به همراه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی(ره) به نزد علامه شعرانی رفتیم و وی در حال تدریس کتاب «شفاء» بوعلی سینا بودند که حضرت علامه رفیعی فرمودند: «خیر مؤلف مع خیر مدرس».
البته باید ایشان با همنام خود که صاحب کتاب معروف «الیواقیت و الجواهر» در عرفان است، اشتباه نگردد.
از فضایل اخلاقی که علمای اخلاق همچو ملا احمد نراقی، بر اکتساب آن تأکید وافر داشته اند، تواضع به ویژه در نزد اقران می باشد و این صفت در وجود علامه شعرانی ملکه شده بود؛ شاگرد ذو الفنون ایشان در این مورد گوید:
«در روزهاى پنجشنبه و جمعه و مطلق تعطیلیهاى ایام مرسوم و متعارف درسى، در محضر مبارک استاد بزرگوارم جناب علامه شعرانى (رضوان الله تعالى علیه) ریاضیات مىخواندم؛ در صبح سعادت روز پنجشنبهاى که از مدرسه مروى تهران به حضور انورش در بیتالمعمور آن حضرت تشرف حاصل کردم، بعد از تحیت صبحگاهى رو به من فرمود و گفت: آقاى میرزا ابو الحسن قزوینى به تهران تشریف آوردند و شنیدم درس و بحث شروع کردند، شما این درسهایى را که پیش من و آقایان دیگر دارید طورى تنظیم کنید که محضرش را ادراک کنید.
این استاد بزرگ حضرت علامه شعرانى چه بزرگوارى درباره یک شاگردش میفرماید، و چگونه عالمى دیگر معاصرش مثل علامه رفیعى را به بزرگى نام میبرد و شاگردش را به ادراک محضر شریفش امر میفرماید. این داعى از آی الله رفیعى قزوینى آگاهى نداشت و او را نمیشناخت، برکاتى که از محضر شریفش عاید این کمترین شده است به ارشاد و راهنمایى حضرت استاد علامه شعرانى بوده است.... جلسه درس آن روز به پایان رسید و به مدرسه مروى برگشتم و درسها را نوشتیم و یادداشت کردیم. فردا که به محضر استاد علامه شعرانى رسیدیم، پرسیدند به درس آقاى قزوینى شرکت کردهاید؟ عرض کردم در کنار دریاى دیگرى نشستهام. فرمودند آن محضر را مغتنم بدار». (حسن حسن زاده آملی، هزار و یک کلمه، ج3، ص38 و ج6، ص35-37)
علامه شعرانی سرانجام در 12 بهمن ماه سال ۱۳۵۲ هجری شمسی (۱۳۳۹ هجری قمری) در سن ۷۳ سالگی درگذشت و در قبرستانی در نزدیک حرم امامزاده عبدالعظیم حسنی روبروی باغ طوطی[2]، به خاک سپرده شد.
حجت الاسلام والمسلمین علی قنبریان، دانشجوی دکتری مبانی نظری اسلام دانشگاه تهران
منابع:
[1]. حدیث معروفی است و در منابع متعدد روایی از پیامبر اکرم ص نقل شده است.
[2]. چند سال گذشته که توفیق زیارت عبدالعظیم حسنی نصیب حقیر شد، از آن جا که از برخی از سرشناسان شنیده بودم که مقبره علامه شعرانی در قبرستانی در جنب حرم مطهر است به زیارت مضجع شریف وی رفتم و معنویت و نورانیتی را که در حجره محل دفن ایشان بود به وضوح حس کردم.