هنوز هم خاطرات خطابههای آتشینش در حسینیه ارشاد، در اذهان نسل انقلابی ایران زنده است. او الگوی بسیاری از دانشجویان انقلابی بود و اکنون نیز چه بسیار دانشجویانی که آثارش را مطالعه میکنند. روح وی همچنان در جامعه جاری است و له یا علیه او موضعگیری میشود و هر ساله، پیرامون شخصیت و افکار او همایشهای مختلفی برگزار میشود.
به او لقب «معلم انقلاب» دادهاند؛ معلمی که روح دردمند و قلم متعهدش را میتوان در گفتهها و نوشتههایش احساس کرد؛ معلمی که نه برای یک نسل، که برای یک تاریخ، درس ایمان، تعهد و شهادت آموخت.
«علی شریعتی» سخنوری بود که زیباترین کلمات را در راه آگاهی و آزادی به کار گرفت و قلمش را در راه خدمت به ارزشها فرسود؛ او بود که قلم را توتم خود میدانست و میگفت «به قلم سوگند، به خون سياهی که از حلقومش میچکد سوگند، که دستم را قلم میکنم، اما قلمم را از دست نمیگذارم. چشمهایم را کور و گوشهایم را کر میکنم، اما قلمم را به بيگانه نمیفروشم».
او یک روح تنها و متعالی بود که بر خلاف چهرههای مقدسمآب همعصرش، پول دین را نمیگرفت و برای دنیا کار کند، بلکه هم نام و هم نانش را در خطر ایمانش افکند و به مخاطبانش، درس علیوار بودن، علیوار اندیشیدن، علیوار زیستن و علیوار مردن آموخت.
این مرید علی(ع)، با فاجعه پلید مصلحتپرستی که چون همهگیر شده بود، وقاحتش از بین رفته بود، بیگانه بود. آنچه را حق میدانست، فریاد میزد و بخاطر آنکه بد میدانند، کتمان نمیکرد. اینچنین بود که همواره از هر دو سو مورد سرزنش قرار میگرفت؛ نه روشنفکران متجدد او را از خود میدانستند که او «مذهبی» بود و نه چهرههای مقدسمآب، که او «روشنفکر» بود.
آنان که باید او را نوازش میکردند، سیلی زدند و آنان که باید او را میستودند، بیش از دشمن، سرزنشش کردند. اما رنجهای او، هنوز هم تمام نشده است؛ چراکه طرفدارانش از او بتی ساختهاند که تنها به کار پرستش میآید و مخالفانش نیز چشم بر همه عظمت روح او بسته و بیرحمانه ناسزا میگویند.
بدون تردید، شریعتی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ انقلاب است و هیچ کس نمیتواند این «معلم انقلاب» را نادیده بگیرد؛ بهگونهای که امروز، پس از گذشت چهار دهه، هنوز کسی نتوانسته جای او را بگیرد. هنوز هم آنان که میخواهند چهره راستین علی(ع) و فاطمه(س) را بشناسند و آرزوی شناخت حقیقت را دارند، راهی جز همراه شدن با او ندارند.
در انتها، این روح دردمند تنها را مخاطب قرار میدهم و میگویم:
ای دردانه انقلاب! ما فریادهای تو را میشنویم. ما میدانیم که تو جز برای حق نگفتی و جز به آزادی بشریت از استثمارهای کهنه و نو نمیاندیشیدی. اما آنان که تو را نشناختند و بیرحمانه انکارت کردند، ببخش! ارزشهای تو در سطح زمان نمیگنجید.
ای معلم شهید! ما هنوز گوش به زبان تو دوختهایم تا از «سیمای محمد(ص)»، از علی(ع) و رنجهایش، از «حسین وارث آدم» و از فاطمه(س) و زینب(س) بگویی. قلمت را زمین نگذار که سخت به آن محتاجیم.
هادی محمدی، خبرنگار ایکنای سیستان و بلوچستان
انتهای پیام