به گزارش ایکنا، حکایتخوانی مداح مشهور در حرم مطهر رضوی(ع) اگرچه برای بعضی افراد به دستاویز و بهانهای برای تسویهحساب شخصی و غرضورزی سیاسی تبدیل شد، اما فرصتی را نیز فراهم آورد تا بتوان با دقتتر و دغدغهمندتر از هر زمان دیگری در فضایی کارشناسی درباره چارچوبهای مداحی و آسیبهای پیرامون آن به گفتوگو بنشینیم.
رسانه قرآن در راستای رسالت قرآنی خود مبنی بر جدال احسن و استماع احسنالقول، کوشیده است که با بیطرفی، فضایی آزاد برای گفتوگو در زمینه مذکور فراهم آورد و از نظرات و پیشنهادهای همه مخاطبان به ویژه جامعه مداحان و ذاکران اهل بیت(ع) استقبال میکند.
در این مناظره که حجج اسلام سیدحسین خادمیان و محمد جنتی در آن به گفتوگو میپردازند، درباره چارچوبهای نقل روایت و حکایت، آسیبشناسی مداحی، خدمات مداحان به جامعه دینی، تفاوت نقد سازنده با تخریب و ... سخن به میان آمده است.
در این مجال بخش نخست این مناظره صریح و چالشی ارائه میشود.
جنتی: عرض سلام و ادب خدمت قطب عالم امکان و همه بینندگان و شنوندگان محترم دارم. از مخاطبان محترم خواهش دارم که سخنان امروز را تا آخر بخوانند و ببینند، اگر فقط به بخشی از سخنان توجه کنند، منظور ما ناقص منتقل خواهد شد.
نکته اول درباره حکایتخوانی حرم رضوی(ع) این است که باید توجه کنیم دو مقوله حکایت و روایت، از هم متمایز هستند. در روایات باید دقت عمل صورت گیرد و حق نداریم از جیب خودمان در آنها چیزی کم و زیاد کنیم. امثال آیتاللهالعظمی بهجت هشدار میدادند که چرا بدون کتاب بالای منبر میروید چون «العلمُ وحشیٌ»، آدمی گاهی فراموش میکند، ما حق نداریم «قالالصادق» و «قالالباقر»ها را کم و زیاد بگوییم، اما در حکایات دست ما باز است، چنانکه امثال مرحوم سلحشور، یوزارسیف و مردان آنجلس را ساختند، در حکایت یا همان قصهها، ذرهای کم یا زیاد گذاشتن اگر به اصل حکایت ضربه نزند، مشکلی در شرعیات پیش نمیآورد، اگر کم و زیاد کردن به اصل حکایت ضربه بزند، آن حکایت هم مردود میشود.
نکته دوم این است که حقیر در عمرم تا این لحظه که با زبان روزه در ماه رمضان صحبت میکنم، یک بار هم در مجالس این شخص شرکت نکردهام، چون حقیر منبری هستم و فرصت ندارم و مسیرم هم به چیذر دور است، اما وقتی دیدم هجمهها به ایشان زیاد شده است و شبکههای معاند دست به کار شدهاند، لازم دیدم دست به کار شوم و از آنچه قابل دفاع هست، دفاع است. متأسفانه در بعضی مطالب حکایتی که در حرم رضوی(ع) بیان شد، نمیتوانیم هیچ دفاعی داشته باشیم، من بیشتر اینجا آمدهام از شخصیت دفاع کنم و نه شخص. یک بحث شخص داریم و یک بحث شخصیت. آمدهام از شخصیت یک مادح و جایگاه مداحی دفاع کنم.
نکته دیگر این است که باید توجه کنیم بزرگان ما چگونه با مادحین برخورد میکردند، مادحین جایگاه محترمی دارند، در این باب، نکاتی را یادداشت کردهام تا از فرصت، حُسن استفاده را کنم. البته در محضر استاد، درس پس میدهیم.
در مسئله پیشآمده، حکایتی گفته شد که در این حکایت، اشکالات زیادی وجود داشت اما سؤال حقیر این است که آیا ما میتوانیم به هر طریقی حمله کنیم؟ آیا حمله کردن و نقد ما، نقد سازنده هست یا خیر؟ از نظر اصول روانشناسی نقد، کسی که نقد میکند باید مکان و زمان نقد، انصاف نقد و میزان نقد را رعایت کند، به طور ناگهانی نباید انصاف را زیر پا گذاشت، باید به هر شخصی در هر کاری معدلی داد، اگر معدلش موفقیتآمیز باشد، باید نسبت به او نیمه پر لیوان را دید. حالا اگر کسی اسم این نقد را نهی از منکر بگذارد باید توجه کند که بحث امر به معروف و نهی از منکر هم شرایط دارد، آیا در نهی از منکر ما مجوز داریم با آبروی یک مؤمن بازی کنیم؟ کسی که عمری در اریکه منبر به ساحت اهل بیت(ع) عرض ادب کرده است، آیا چنین باید مورد حمله قرار گیرد؟ شما بزرگان را نگاه کنید! حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی، شخصیتی بود که مبالغه نمیکنم اما شاید، مادر دیگر مثل ایشان نزاید. این مرجع بزرگ در منزل خود جلسه روضه خصوصی داشت. یکبار کسی که در آن جمع روضه میخواند، روضهای خواند که هیچ مقتلی در آن نبود، طلبههای کمصبر مثل حقیر به آقای بروجردی حمله کردند که چرا واکنشی نشان نمیدهید؟ آقای بروجردی فرمودند من هم آنچه را شما شنیدید، شنیدم، بگذارید من به او بعداً خواهم گفت، یعنی حمله نکردند و شخصیت مداح و روضهخوان امام حسین(ع) را زیر سؤال نبردند.
خدا رحمت کند آیتاللهالعظمی گلپایگانی را؛ علیالظاهر بیست و دوم هر ماه جلسه روضه داشتند و علما و شخصیتهای بزرگ در این جلسه حضور پیدا میکردند، وقتی که مداح و روضهخوان امام حسین(ع) وارد جلسه میشد، آیتالله العظمی گلپایگانی تمامقد به احترام آن شخص برمیخاستند؛ کاری که شاید برای بقیه مهمانان نمیکردند. من اخیراً مسائلی شنیدم که گفته میشود اگر امام خمینی(ره) بود، اینگونه نمیشد، مگر در حال حاضر امام نیست؟ یعنی امام فعلی جامعه با امام قبلی فرق دارد؟! در زمان امام(ره)، خانمی در مصاحبهای گفته بود که حضرت فاطمه(س) نمیتواند الگوی ما باشد و زندگی فلان شخصیت سریال، الگوی ما باشد، امام(ره) در واکنش به این مصاحبه فرمودند که اگر عمدی درکار بوده، توهینکننده باید اعدام شود، سؤال من این است که آیا اگر این اشتباه را آقای کوثری، مادح اهل بیت(ع) انجام میداد، واکنش امام(ره) همین بود؟ آیا امام(ره) همان حکمی که درباره یک خانم معلومالحال داده بود درباره مادح اهل بیت(ع) هم صادر میکرد؟ در همین قضیه اخیر، فرض کنیم مداح مشهور کشورمان اشتباهی مرتکب شده باشد، آیا باید شخصیت او را تخریب کنیم؟ آیا باید اشتباه او را با این حجم از خدمات، با اشتباه افراد دیگر یکسان فرض کنیم؟ عرض من این است که منتقد باید نقد را منصفانه بیان کند.
یک انسان عالِم که قدرت بیان هم دارد، چه عمامه داشته باشد چه دکتر باشد، زحمت کشیده و خدا او را کمک کرده تا به اینجا رسیده است، آیا این عالِم نباید بر این نعمت الهی مراقبت کند و انصاف را در نقد دیگران رعایت کند؟ من به منتقدانی که انصاف را رعایت نمیکنند، میگویم اگر شما میتوانید و توانش را دارید، زحمت مناجاتخوانی حرم رضوی(ع) را به دوش بکشید، بسمالله! بفرمایید و انجام دهید!! اصلاً ما اریکه صداوسیما را به شمای منتقد میدهیم، اگر برنامه مورد نظر را به منِ نوعی بسپارند، چند نفر کانال را عوض میکنند؟ و اگر آن مادح محترم مناجات بخواند، چند نفر کانال را ثابت نگه میدارند؟
نکته دیگر این است که چرا فقط خطای دیگران را میبینیم و خطای خودمان را نمیبینیم؟ مگر ما مشکل نداریم؟ من در قزوین، یک دهه منبر داشتم، یک روز بالای منبر به اشتباه گفتم به 13 معصوم قسم! هر بچهای میداند که تعداد معصومان 14 است اما من آن روز اشتباه کردم. هنگام شام، بانی مجلس گفت: امروز خسته بودید؟ گفتم: نه من سرحالم! گفت: ولی تعداد معصومان را اشتباه گفتید! ناگهان یادم افتاد که چنین اشتباهی کردهام. چون قبل از سخنرانی به این موضوع فکر میکردم که 13 نفر از معصومان شهید شدهاند! همه ما انسانها ممکنالخطا هستیم، دقت کنید که جایزالخطا نیستیم اما ممکنالخطا هستیم یعنی چون معصوم نیستیم ممکن است اشتباه کنیم.
آقایان منتقدینی که میگویید ایشان دیگر در صداوسیما نباید برنامه داشته باشد و صداوسیما باید محاکمه شود، سَلَّمنا! اما من از صداوسیما میخواهم که یک بار اریکه مناجاتخوانی و مداحی را به یکی از آقایان منتقد بسپارد، ببینیم آیا میتوانند از پس چنین کاری برآیند؟
نکته دیگر درباره حکایتخوانی مورد نظر این است که باید توجه کنیم امام حسین(ع) فقط متعلق به شما منتقدان نیست. آن دختر بدحجابِ رپخوانِ اهل هِوی متالِ معتاد هم اگر بگوید: «یا حسین» برای ما محترم است، اگر یک طلبه متدینِ سپاهیِ بسیجی هم بگوید «یا حسین» برای ما محترم است، امام حسین(ع) فقط برای ما آخوندها و حزباللهیها نیست، امام حسین(ع) بینالمللی است! مشروبخوار قطعاً گناه میکند که مشروب میخورد اما اجازه دارد بگوید «یا حسین»، زناکار قطعاً گناه میکند که آن عمل را مرتکب میشود اما ما نمیتوانیم به «یا حسین» گفتن او متعرض شویم و به او بگوییم چون اهل فلان گناه هستی حق نداری امام حسین(ع) را دوست داشته باشی.
در آخر، بار دیگر به منتقدان عرض میکنم که باید لحن و ادبیات خود را عوض کنید و نقد خود را منصفانه بیان کنید. بگذارید خاطرهای در این زمینه نقل کنم؛ محرم که میشود همه یاد آسیبشناسی مداحی میافتند اما یک سال در شهر همدان شاهد بودم که همایشی با عنوان «زیباییشناسی محرم» برگزار شد، چه کار قشنگی بود! وقتی شما زیباییها را بشناسانید، آسیبها هم شناسانده میشود. بهتر است به جای اینکه فقط انتقاد و آسیبشناسی کنیم، زیبایی کار آنها را معرفی کنیم. اینکه این همه جوان به جلسات مادحان به خصوص مادح مورد نظر اقبال دارند، موضوع قابل توجهی است. در پایان باز هم تأکید میکنم که در این برنامه ابداً قصد دفاع از محتوای حکایتی که در حرم رضوی خوانده شده است را ندارم.
خادمیان: ضمن عرض سلام و احترام به همه مخاطبان و دستاندرکاران این برنامه؛ متأسفانه طی سالیان اخیر به واسطه برخی مداحیها، چند آسیب وارد جریان مکتب شیعه شد، چون فرصت نیست من همه را بیان نمیکنم و فقط به چند مورد اشاره میکنم. یک مورد از آسیبها، جابجایی الفاظ بود، آمدند به اسم عرفان، واژههای صوفیه را که مطرود شرع هستند، نشر دادند و چون با زبان شعر بیان کردند، چندان اذهان نسبت به آن حساس نشد و عادی جلوه داده شد. مثلاً «مِی» و «میخانه» و «شراب» که واژههای مطرود شرع هستند، به اسم عرفان وارد فضای تبلیغی و مداحی شد. امروز کمتر شعری را میتوان در میان مداحیها پیدا کرد که در آن اثری از «مِی» و «عشق» و «بتکده» نباشد. جالب است که اگر کسی اعتراض کند، آن معترض، بدهکار میشود! چرا ما در صحیفه سجادیه واژه عشق را نمیبینیم؟ مرحوم علامه مجلسی روی این واژهها حرف دارند و میپرسند اصلاً این واژهها از کجا آمدهاند؟ یکی دیگر از نمونههای جابجایی الفاظ، مطرح کردن بحث «نقد» به جای «امر به معروف و نهی از منکر» است. طبق دستور اسلام موظف به امر به معروف و نهی از منکر هستیم و شرایط آن را هم میدانیم، توجه کنید که حتی نهی از حرام هم نیست، نهی از منکر است! امر به حلال نیست، امر به معروف است! یعنی دامنهاش از حلال و حرام بیشتر است.
یک شخصی میآید حکایتی را بیان میکند که حکایت نیست، بلکه نمایانگر جریانی در منبرها و مداحیهای ماست که میخواهد حکایات را جایگزین آیات و روایات کند، توجیهشان هم این است که حکایت چون روایت نیست، پس سند نمیخواهد. یک آقایی در ایام قدیم، روز عاشورا در کربلا بود. از او درخواست کردند که منبر برود. گفت من نمیخواهم بروم چون امروز همه خواندهاند و من دیگر چیزی برای عرضه ندارم اما به او اصرار کردند که باید منبر بروید. ایشان به منبر رفت و چنین مطلبی گفت: «وقتی شمر بر سینه امام حسین(ع) نشست و خنجر را بر گلوی ایشان نهاد، امام فرمود: جانم! شمر تعجب کرد و خنجر را عقب کشید. شمر دوباره خنجر را گذاشت و دید امام باز هم فرمود: جانم! دفعه سوم که شمر این کار را تکرار کرد، به عقب نگاه کرد و دید دختر بچهای بالای گودال ایستاده است، به محض اینکه شمر خنجر را روی گلو میگذارد دختر بچه میگوید: بابا! و امام هم در پاسخ به او میفرماید: جانم!»، جمعیت حاضر در آن منبر از این حکایت جعلی به گریه افتاده بودند. یکی از حاضران در جلسه از آن منبری میپرسد: «آیا روضهای که خواندید سندیت دارد؟» آن منبری در پاسخ، توجیهی را مطرح کرد که امروز همین آقایانِ توجیهکننده بیان میکنند! آن منبری گفت: «مگر من قالالصادق و قالالباقر گفتهام که از من سند میخواهید؟ من گفتم شمر چنین گفته است! شمر هم که آدم کافر و جنایتکار و دروغگویی بوده است و این هم میتواند یکی از دروغهایش باشد!»
ما یک چارچوبی داریم، هر چیزی را که میخواهیم به شریعت منتسب کنیم باید در چارچوب بگنجد، اصلاً بحثِ هجمه و ندیدنِ خوبیها نیست، شما یک دیگ برنج درست میکنید با برنج و روغن اعلاء و آشپز ماهر، اما اگر یک ذره فضله در آن بیفتد، کل غذا نجس میشود، گاهی یک ذره نجاست کل زحمات را از بین میبرد، گاهی یک حکایت کل حیثیت مکتب را زیر سؤال میبرد، امروز دوران آیتالله بروجردی نیست که روضه در خانه باشد، امروز که ما اینجا حرف میزنیم ممکن است همه دنیا صدای ما را بشنود، پس باید مراقب باشیم، اگر اینجا اشتباهی مرتکب شوم هزاران مسئله، نه برای شخص من، بلکه برای شخصیت من به وجود میآید.
نکته مهمی وجود دارد که باید توجه کنید، این مسائل صرفاً یک اشتباه ساده نیست، بلکه یک جریانی است که در مداحی ما وجود دارد، ما منکر خوبیهای افراد نیستیم اما این شخص قبلاً هم یک جریانسازی کمرشکن انجام داده و خوانده بود: «من ربّک؟ حسین! من امامک؟ حسین! من کتابک؟ حسین! من دینک؟ حسین!»، یک عالم دینی در مقابل این صحبتها چه واکنشی باید انجام دهد؟ باید سکوت کرد تا شبکههای وهابیت و بهائیت بیایند وسط؟ و چون آنها هم میآیند وسط، ما باید سکوت کنیم؟ من نمیخواهم مقایسه کنم اما میخواهم از تاریخ مثالی را یادآوری کنم، آیا امیرالمؤمنین(ع) برای اینکه معاویه خوشحال نشود، در مقابل خوارج سکوت کرد یا جلوی آنها ایستاد؟ جلوی خوارج ایستاد. جلوی معاویه هم ایستاد ولو اینکه خوارج خوشحال شوند. اگر کسی با اعتقاد بگوید «خدای من حسین است» مرتد است، اگر هم از روی جهل بگوید، باید توبه و اصلاح کند.
آقای جنتی نکته دیگری را هم گفتند که حقیقتاً حرف خوبی نیست. گفتند بعضی از آقایان مداح، مردم را پای تلویزیون نگه میدارند و ما روحانیون نمیتوانیم. بنده در کانال محدودم سه دقیقه حرف میزنم میبینم از کشورهای خارجی هم پیام میدهند و تشکر میکنند، اگر آن امکانات و فرصتها که در اختیار برخی مداحان قرار گیرد، در اختیارِ منِ نوعی هم قرار گیرد، من هم میتوانم ادعا کنم که مردم کانال را عوض نمیکنند. اصولاً مگر کثرت، ملاک است؟ مگر برای معارف دین میتوان رأیگیری کرد؟ اگر به رأیگیری و اقبال باشد، پس با عرض معذرت اقدام اهل سقیفه را باید بپذیریم! در حالی که اینطور نیست و دین به ما چنین اجازهای نمیدهد. وقتی خطا به عظمتی باشد که حیثیت مکتب را از بین ببرد، باید حساس باشیم. تازه ما بلندگویی نداریم، جسارتی نکردیم، بیانصافی هم نکردیم، گفتیم آن حرف اشتباه است و باید معذرتخواهی کنید، در حالی که ایشان شب بعد با حالت خاصی گفت اگر کسی متوجه نمیشود، فکری به حال خودش کند!
ادامه دارد
انتهای پیام