به گزارش ایکنا، مراسم افتتاحیه جشنواره قرآنی مُلک، گرامیداشت هفته قرآن و عترت دانشگاهها، صبح امروز، شنبه، ۲۴ آبانماه، در بیت مرحوم علامه طباطبایی به صورت مجازی برگزار شد. در این مراسم آیتالله احمد عابدی، از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه و غلامرضا غفاری، معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، به سخنرانی پرداختند. در ادامه مشروح سخنان آیتالله عابدی از نظر میگذرد؛
موضوع سخن در باب کرونا و مسائلی است که امروزه در کشور و در کل دنیا پدیده آمده، از منظر علامه طباطبایی و با نگاه تفسیری ایشان به آیات قرآن است. این مریضی در قرآن، تفسیر و آثار قدیم نیامده است، اما اصل ابتلا، مریضی و رنجهایی که از قبیل سیل، زلزله و ... در قرآن مطرح شده و علامه طباطبایی نیز دیدگاه خاصی در این زمینه دارد. در سوره شعرا وقتی خداوند داستان ابراهیم(ع) را بیان میکند، میفرماید ابراهیم گفت: «وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ».
بسیاری از مفسران وقتی به این آیه میرسند میگویند ابراهیم(ع) که داشت بحث میکرد، میفرمود پروردگار من خدایی است که به من طعام و آب و ... را اعطا کرده است، اما مریضی را به خود و شفا را به خدای متعال نسبت میدهد. وقتی مفسران به این آیه میرسند میگویند که ابراهیم(ع) در مقام تأدب بوده و از روی ادب گفت که مریضی از من و شفا از جانب خداست. یعنی ادب اقتضا میکند هر مریضی و مصیبتی که در دنیا وجود دارد را به خود نسبت دهیم و بگوییم رفع بلا به دست خداست.
دیدگاه نوع مفسران این است که نعمت و نقمت از ناحیه خداست و مریضی و شفا را خدا میدهد، اما ادب اقتضا میکند که بگوییم مریضی از ما و شفا از خداست؛ یعنی گاهی اقتضای عقل و ادب با یکدیگر تعارض دارد. عقل میگوید که با یک نفر که صحبت میکنید به او بگویید «تو» و ادب میگویید به طرف مقابل خود بگویید «شما».
مفسرین میگویند، عقل میگوید هم مریضی و هم سلامتی از ناحیه خداست؛ یعنی بلایا و برطرف شدن آن از ناحیه خداست، اما علامه طباطبایی میگوید که این برداشت صحیح نیست که بگوییم همه از ناحیه خداست و ادب این اقتضا را دارد که مریضی را به خود نسبت دهیم. ایشان میگویند آیهای که میگوید: «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ»، تمهیدی است برای شفایی که ابراهیم(ع) میخواهد ذکر کند و ذیل این آیه توضیح بیشتری هم ندادهاند.
همین مطلب را ذیل آیه «وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكَافِرِينَ» مطرح کرده است. آیات فراوانی در مورد بلاهای طبیعی وجود دارد. این آیات نیز با تعابیر مختلفی است و یکی از موارد علاوه بر آیه پیشگفته، آیه: «وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» است. یک چیزهایی را به عنوان عذاب ادنی و یک چیزهایی به عنوان عذاب اکبر است که اینها نیز تعبیرهای لطیف قرآن است. در حالی که اکبر در مقابل اصغر است، نه ادنی و اگر آن عذاب اکبر است، باید این طرف نیز اصغر باشد، ولی قرآن ادنی و اکبر را مطرح میکند و شاید علت این بوده که کسی برداشت نادرستی نکند. وقتی این عذاب را به نزدیکتر تعبیر میکنیم، به این معنا نیست که آخرت دور است. البته اگر هم بخواهد بگوید اصغر، آنوقت انسان بلای طبیعی را کوچک میشمارد، لذا یک سنخ از عذاب را ادنی و یک سنخ را اکبر میداند.
تعبیر علامه طباطبایی در مورد بلاهایی که میبینیم، مانند بیماریها، خشکسالیها و ... این است که فرمودند اینها برای تمحیص، یعنی خالص شدن است. خداوند در یک آیه فرمود برخی را غرق کردیم و برخی دیگر را به طوفان گرفتیم، اما معنای بلایایی که در قرآن آمده این است که خداوند متعال حکومت را برای یک گروه خاص قرار نداده و این طور نیست که مثلاً همیشه حکومت در دست یک گروه باشد. در کشوری مانند ایران که اقوام مختلفی دارد، یک زمان حکومت به دست اعراب و یک زمان به دست فارسهاست.
خداوند فرمود: «وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»، یعنی حکومت در گروهها و قبائل مختلف میچرخد و این طور نیست که فقط در اختیار یک گروه خاص باشد و این نیز برای تمحیص است که خدا میخواهد ما فیالضمیر افراد آشکار شود. بلاهای طبیعی نیز همین است و خدا میخواهد ببیند وقتی حکومت دست آقای الف است، چه میکند و وقتی دست فلانآقا افتاد چه رفتاری خواهد کرد. خداوند نمیخواهد با این بلاها چیزی را یاد بگیرد، اما میخواهد بر مردم اتمام حجت کند. یعنی یک وقت باطن مردم به وسیله مریضی آشکار میشود که خدا میخواهد با این مریضی ببیند مردم چطور به یکدیگر کمک میکنند یا مشخص شود مردم چقدر از یکدیگر دستگیری میکنند و یا چه افرادی به دنبال این هستند صرفا شکم خود را سیر کنند.
در زمان جنگ، زلزله و مصیبت نیز همین طور است. ما انتظار داریم وقتی مصیبتی وجود داشت، دیگران به ما تسلیت بگویند، اما وقتی دیگران مصیبت میبینند ما حاضریم تسلیت بگوییم یا خیر؟ اینها تمحیص است که آیا انسان خوب با نماز، روزه و حج شناخته میشود و یا به احسان، تعاون و همکاری؟ خدا با این بلاها میخواهد کفر را نابود کند و البته به معنای نابودی کفار نیست، بلکه مشخص میشود که چه کسانی صفات رذیله دارند.
همان طور که کلینی کتاب ایمان و کفر دارد و این کفر به معنای رذائل اخلاقی است. پس به نظر علامه، هم بلا و هم رفع بلا از ناحیه خداست و یک کسی را خدا با سختی امتحان میکند و یک کسی را با خوشی تا به این وسیله باطن طرف آشکار شود. اتفاقاً افراد در خوشی زودتر از امتحان ساقط میشوند، تا در هنگام بلا. در خوشی است که بسیاری به زمین میخورند. بسیاری دنبال این هستند که اگر به موقعیت خاصی رسیدند دیگران در برابرشان بلند میشوند یا نمیشوند که این یک نوع امتحان است.
بنابراین بحث گرفتاریها و مریضیهایی که در زندگی مردم پیش میآید، از نظر علامه طباطبایی به این صورت تبیین میشود که میفرماید صرفاً نباید این طور نگاه کرد که بحث ادب است و بگوییم مریضیها زیر سر ماست و هرچه خوبی وجود دارد از ناحیه خداست. درست است که خوبیها از ناحیه خداست، اما بلاهایی که جنبه وجودی دارند نیز از ناحیه خداست و شاید حکمتهای آن را نمیدانیم و به آنها بلا میگوییم، والا بلاها وجود داشته و اینها نوعی امتحان است.
وقتی کسی سرقت میکند، فردی که سرقت کرده و کسی که از او سرقت شده، هر دو دارند امتحان میشوند. امتحان سرقتکننده این است که خدا میخواهد به او بگوید شما گرگصفت و مظلومکش هستی و باطن او را آشکار میکند و این امتحان خداست، تا روز قیامت نگوید من آدم خوبی بودم. کسی هم که مالش برده شده از این حیث امتحان میشود که مشخص شود چقدر دنبال احیای حق خودش میرود و رفتار مظلوم در برابر ظالم و بالعکس، یک نوع امتحان است.
خیلی از افراد بودند که میگفتند اگر فرصتی پیدا کنیم، عبادت میکنیم و یا اگر فرصتی پیدا کنیم، به مطالعه میپردازیم و یا دست فقرا را میگیریم. امروز با این شرایط کرونا فرصت برای کمک به دیگران فراهم است، اما آیا بر اساس این ادعاها عمل میشود؟ این بلاها امتحاناتی است تا مشخص شود چطور به گفتههای خود عمل میکنیم و علامه میگوید که همه اینها میگذرد و این طور نیست که یک کسی مریض شد، من این مریضی را نگیرم و فرمود یک روز حکومت دست شماست و یک روز دست من است تا مشخص شود چطور رفتار میکنیم.
افلاطون شر را عدمی معنا میکرد که علامه نیز در کتاب بدایةالحکمة و نهایةالحکمة این طور بحث میکند، اما ارسطو شر را وجودی معنا میکرد و میگفت که برخی چیزها خیر محض و برخی شر محض هستند، برخیها خیرشان زیاد و شرشان کم و برخی شرشان زیاد و خیرشان اندک است برخی نیز خیر و شرشان متساوی است. ارسطو میگفت که آنکه شر محض باشد، وجود ندارد و آن چیزی که شرش زیاد و خیرش کم باشد نیز وجود ندارد، اما چند چیز وجود دارد؛ یکی اینکه خیر محض است، مانند خداوند و فرشتگان، یک چیزهایی نیز خیرشان زیاد و شرشان کم است، مثلاً خدا چاقو را خلق میکند و انسانها از چاقو استفاده میکنند، اما یکبار هم ممکن است دست را ببرد و اگر خدا اینهایی که خیرشان زیاد است و شرشان کم را نیافریند؛ یعنی خدا به خاطر شر سی درصدی، هفتاد درصد خیر را سلب کند که بد است. در این مریضیها نیز خیر، وجود دارد و خیرشان بیشتر از شر آنهاست. به عبارت دیگر، اینها را علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با گرایش ارسطویی شرح میکند، اما در بدایة و نهایة با گرایش افلاطونی و عرفانی.
یک نکته دیگر این است که بگوییم این شرها به دلیل اعمال مردم است یا خیر. برخی از عذابها که نمیدانیم کدام است ناشی از اعمال ماست، اما به صورت کلی نمیشود گفت که این بلاها مانند گرانی و یا کرونا به دلیل اعمال مردم است، اما به صورت موجبه جزئیه میشود گفت که برخی اوقات برخی از گرفتاریها به دلیل اعمال مردم است، اما اینکه کدام گرفتاری به دلیل گناه مردم است را کسی نمیداند. خیلی از پیامبران، دچار بلا بودهاند، اما کار ناروایی نکرده بودند. برخی اوقات کسی خلافی میکند و در دنیا سزایش را میبیند، اما اینکه هرکسی اصطلاحاً گوشمالی شود به دلیل کار بدی بوده که انجام داده، مشخص نیست.
انتهای پیام