علی فتحالهی، دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرمآباد در گفتوگو با ایکنا از لرستان، با بیان اینکه اصل تبعیت از اولیا و پیروی شایستگان در عرفان اسلامی یک اصل بنیادی است، گفت: یکی از راهبردهای اساسی عارفان پرهیز از مصاحبت با غافلان و توصیه به همنشینی و تبعیت از انسانهای صالح، وارسته و اهل دل است.
وی با بیان اینکه به عقیده مولانا شأن اصلی انبیا ترغیب جوامع انسانی به طاعت خداوند و مقابله با شهوتگرایی است چنانکه در شعری میگوید: «انبیا طاعت عرضه میکنند / دشمنان شهوات عرضه میکنند»، افزود: بیان فلسفه نبوت و لزوم پیشوایی و تبعیت انسانها از سخنان انبیای الهی و مردان کامل برای رستگاری جوامع در دنیا و نیل به سعادت در حیات اخروی از آموزههای جلالالدین مولوی است که بیت «آتش ترکِ هوا در خار زن / دست اندر یار نیکوکار زن» میتواند دلیلی بر این مدعا باشد
مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرمآباد با اشاره به اینکه به گمان مولانا توان هدایتگری و دستگیری اولیا از آدمیان عنایتی از جانب خداوند است، اضافه کرد: مولوی وجود همراه اهل و راهنمای مجرب را در سلوک نه تنها مایه دلگرمی، بلکه اصل راه تلقی میکند و در این رابطه میگوید: «یار باشد راه را پشت و پناه / چون که نیکو بنگری یار است راه».
فتحالهی ادامه داد: مولانا همنشینی در انتقال صفات و خُلقیات نیک را مؤثر دانسته و در بیان تاثیر همجواری و مجالست با صاحبدلان و افراد خوشخُلق میگوید: «در پی خو باش و با خوشخو نشین / خوپذیری روغن گل را ببین / خاک گور از مرد هم یابد شرف / تا نهد بر گور او دل روی کف / خاک از همسایگی جسم خاک / چون مشرف آمد و اقبالناک؟ / پس تو هم «الجار ثم الدار» گو / گر دلی داری برو دلدار جو / خاک او هم سیرت جان میشود / سرمهی چشم عزیزان میشود».
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد لرستان با بیان اینکه مولوی در بیان پاسخ ابلیس به معاویه پیوند با نیکان را زمینهساز انتقال صفات حسنه همنشین خوب به او میداند و در این رابطه میگوید: «تخم تو بد بوده است و اصل تو / با درخت خوش نبوده وصل تو / شاخ تلخ ار با خوشی وصلت کند / آن خوشی اندر نهادش بر زند»، افزود: مولانا تاکید دارد که رویت و همنشینی با انسانهای وارسته از خود رسته بهمنزله مشاهده و مجالست با حق تعالی دانسته است «هرکه خواهد همنشینی خدا / تا نشیند در حضور اولیاء / آن که معصوم ره وحی خداست / چون همه صافست، بگشاید رواست/انبیا را در درون هم نغمههاست / طالبان را زان حیات بیبهاست».
فتحالهی با بیان اینکه مولوی معتقد است انبیای الهی و اولیای بزرگ انسانهای صاحب بصیرتی هستند که از سرنوشت و سرالقدر همگان قبل از وقوع حوادث و پیشامدها باخبر هستند چنانکه در شعری گفته است: «ماکنون دیدیم و شه ز آغاز دید / چندمان سوگند داد آن بیندید / انبیا را حق بسیار است از آن / که خبر کردند از پایانمان»، افزود: در عرفان اسلامی بهویژه در نگرش مولانا تبعیت از راهیافتگان وصال از اصول و مبادی خدشهناپذیر سلوک معنوی است و نیل به درجات کمال و عیش ابدی تنها به مدد مردان طریق امکانپذیر است: «چو از مردان مددیابی یکی عیش ابدیابی / سپاه بیعدد یابی به قهر نفس اماره».
این مدرس دانشگاه آزاد اسلامی لرستان با بیان اینکه مولانا این انسانهای بزرگ را به نامها و عناوین مختلفی همچون پیر، امام، ولی، راهبین، راهبر و مرد راه مینامد چنانکه در شعری گفته است: «بر نویس احوال پیر راهدان / پیر را بگزین و عین راه دان»، اظهار کرد: به عقیده مولانا اگر همه فضای میان کرات از زمین تا آسمان سرشار از رایحه خوش گردد، بدون وجود راهنمای راهبین به حال انسان سود نمیبخشد و در این باره میگوید: «گر زمین از مشک و عنبر پُر شود تا آسمان / چون نباشد آدمی را راهبینی سود نیست».از نگاه مولانا همنشینی، با اولیای صالح الهی موجب تحول در وجود انسان و گام زدن در راه اصلاح خواهد بود، چنانکه در شعری میگوید: «همنشینی، مقبلان چون کیمیاست / چون نظرشان کیمیایی خود کجاست / ناز خندان باغ را خندان کند / صحبت مردانت از مردان کند / گر تو سنگ صخره و مرمر شوی / چون به صاحبدل رسی گوهر شوی».
دانشیار ادیان و عرفان دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرمآباد با بیان اینکه مولانا همگان را به ترک کاهلی و اهتمام در تجارت زندگی و اهتمام در تجارت زندگی سفارش میکند، اضافه کرد: مولوی انبیا و اهل دل را در وصول به حضرت حق تعالی، تاجران موفق زندگی معرفی میکند و در شعری میگوید: «یار شو و یار بین، دل شو و دلدار بین / در پی سرو روان، چشمه و گلزار بین / برجه و کاهل مباش، در ره عیش و معاش / پیشکشی کن قماش، رونق تجار بین / جملهی تجار ما اهل دین و انبیا / همره این کاروان، خالق غفار بین».
فتحالهی ادامه داد: به عقیده مولوی انبیا به آدمیان تاجری را آموختند و آنان شمع دین را فرا راه بشریت افروختند لذا همواره بر بُعد الهی و ارتباط انبیای عظام الهی(ع) با عالم غیب تصریح دارد و میگوید: «انبیا را داد حق تنجیم این / غیب را چشمی بباید غیب بین».
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد لرستان با اشاره به اینکه جلالالدین بلخی توصیه میکند که در غیاب انبیا از بزرگان دین و پیران طریق پیروی کنید و همواره با نیکان مجالست داشته باشید «هر که خواهد همنشینی خدا / تا نشیند در حضور اولیا / از حضور اولیا گر بُگسلی / تو هلاکی زآنک جزوی بی کلی»، افزود: مولانا نقش اولیا را در هدایت انسانها نقشی بیبدیل میداند و در شعری میگوید: «هین که اسرافیل وقتاند اولیا / مرده را زایشان حیات است و حیا».
وی گفت: مولوی برآن است که تنها تبعیت از پیران خداجویی که درونشان سرشار از امید و سرخوش از حیات نیکاند، انسان را به فلاح و رستگاری میرساند که در این رابطه در شعری گفته است: «جز مگر پیری که از حق است مست / در درون او حیات طیبه است / از برون پیر است و از باطن صبی / خود چه چیز است آن ولیّ و آن نبی» او معتقد است چون حدیث مشایخ سبب جمعیت خاطر و سخن اهل حسد مایه تفرقه است لذا باید دقت کرد که حُب و بغضی که به دل آدمی خطور میکند از ناحیه چه کسی است که در این رابطه میگوید: «در سینه این عشق و حسد بین از چه جانب میرسد / دل را کی آگاهی دهد جز دلنوازی آگهی».
مدرس دانشگاه آزاد خرمآباد با بیان اینکه مولوی بر آن است که همنشینی با انسان صاحبدل و محبت پاکان وجود سالک را به گوهر مبدل میسازد که در این رابطه در شعری میگوید: «گر تو سنگ صخره و مرمر شوی / چون به صاحبدل رسی گوهر شوی / مهر پاکان در میان جان نشان / دل مده الا به مهر سرخوشان»، گفت: بر این اساس لسانالغیب حافظ شیرازی نیز بر همنشینی با پیر مغان که در حکم نیکان و وارستگان است این چنین تاکید دارد: «حافظ جناب پیر مغان مأمن وفاست / درس حدیث عشق برو خوان و زو شنو».
وی افزود: مولوی نه تنها به همنشینی بزرگان سفارش میکند، بلکه به کرات ما را از مصاحبت با نااهلان برحذر میدارد و میگوید: «با ناکسان تو صحبت زنهار تا نداری / شو همنشین شاهان گر مرد سرفرازی» او همچنین با ذکر داستان شکایت بردن استری پیش شتر که چرا استر افق دیدش وسیع نیست، اما افق دید شتر بیشتر است و او کمتر آسیب میبیند؛ از زبان اشتر پاسخ میدهد که راه رهایی و مصون ماندن انسان از گمراهی، پیروی از پیران کاردیده و آگاه است و تنها آنان بهدلیل دوربینی و آگاهی از خطرات راه میتوانند راه را درست بنمایانند و در این رابطه میگوید: «گفت چشم من زتو روشنتر است / بعد از آن هم از بلندی ناظر است / چون برآیم بر سر کوه بلند / آخر عقبه ببینم هوشمند / پس همه پستی و بالایی راه / دیدهام را وانماید هم اله / هر قدم را از سر بینش نهم / از عثار و اوفتادن وا رهم».
فتحالهی با اشاره به این دیدگاه مولانا که در زیر سایه یار خدایی میتوان از تنهایی و نومیدی رهایی یافت چنانکه در شعری گفته است: «چون زتنهایی تو نومیدی شوی / زیر سایه یار خورشیدی شوی / رو بجو یار خدایی را تو زود / چون چنان کردی خدا یار تو باد / آنک بر خلوت نظر بردوخته است / آخر آن را هم زیار آموخته است / خلوت از اغیار باید نه ز یار / پوستین بهر دی آمد نه بهار»، اضافه کرد: بهزعم مولوی مرد کاردیده و یارالهی همچون آیینهای است که میتوان نقش واقعی خود را در آن مشاهده کرد و از هرگونه دغدغه و اضطراب رهایی یافت چنانکه در این رابطه در شعری میگوید: «کی ببینم روی خود را ای عجب / تا چه رنگم همچو روزم یا چو شب / نقش جان خویش میجستم بسی / هیچ میننمود نقشم از کسی / گفتم آخر آینه از بهر چیست / تا بداند هر کسی کو چیست و کیست / آینهی آهن برای پوستهاست / آینهی سیمای جان سنگی بهاست / آینهی جان نیست الا روی یار / روی آن یاری که باشد زآن دیار / آینهی کلی تو را دیدم ابد / دیدم اندر چشم تو من نقش خود / گفتم آخر خویش را من یافتم / در دو چشمش راه روشن یافتم».
انتهای پیام