الحاد جهان‌بینی منسجمی ندارد و ناممکن است
کد خبر: 4015086
تاریخ انتشار : ۳۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۲
اسماعیل علی‌خانی:

الحاد جهان‌بینی منسجمی ندارد و ناممکن است

استادیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران اظهار کرد: معتقدیم الحاد ناممکن است و یکی از دلایل آن جهان‌بینی نامسنجم است. جهان‌بینی توحیدی انسجام کاملی دارد و مباحثی همانند معاد، زندگی فردی و اجتماعی و مسائل مادی و معنوی را مطرح می‌کند.

اسماعیل علی‌خانی، استادیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه

به گزارش ایکنا؛ دومین نشست از سلسله نشست‌های الحادپژوهی، امروز یکشنبه 30 آبان‌ماه 1400 از سوی دفتر قم موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد. حجت‌الاسلام والمسلمین اسماعیل علی‌خانی، استادیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این نشست با موضوع «ناسازگاری‌های درونی و پیامدهای الحاد» به سخنرانی پرداخت که در ادامه می‌خوانید:
 
الحاد را به دلایل متعددی نمی‌توانیم بپذیریم و یکی از دلایل نپذیرفتن آن، ناسازگاری‌های درونی است و کسانی‌که این ادعا را دارند، یا به لوازم سخن و ادعای خود آگاه نیستند یا اینکه لجاجت دارند. یکی از موضوعات مهم در الهیات و فلسفه، موضوعات مربوط به خدای متعال و اوصاف و عملکردش در جهان است. به قول شهید مطهری، پیوسته برای همه انسان‌ها در طول زندگی، قضیه خدا یک مسئله بوده است. خداناباوری یا الحاد نیز یکی از مهم‌ترین مسائل در مطالعات خداشناسی است. در گذشته نیز افرادی تحت عنوان زنادقه مطرح بوده‌اند و امروزه به کسی ملحد گفته می‌شود که خدای متعال را به لحاظ نظری و عملی قبول ندارد. در برخی از کتاب‌های غربی و لغت‌نامه‌ها، می‌بینیم که بی‌خدایی را به معنای انکار خدا و معاد تعریف می‌کنند.

دو گروه از ملحدان

در اینجا می‌‌خواهیم این سؤال را مطرح کنیم که آیا می‌توانیم ادعا کنیم که عالم خدایی ندارد یا خیر؟ عمده‌ای معتقدند این ادعای به جایی است، اما گروهی دیگر معتقدند چنین چیزی پذیرفتنی نیست. ما با دو گروه از ملحدان مواجه هستیم که یک دسته ملحدان سخت و تمام‌عیار هستند که می‌گویند باور به وجود خدا بسیار سخت است و عده دیگر ملحدانِ نرم هستند که از پیامدهای بی‌خدایی خود آگاه نیستند. گروه اول همانند نیچه، سارتر و کامو هستند که حقیقتاً بار معنایی الحاد و انکار خداوند را فهمیده‌اند و می‌دانند که چه چیز می‌گویند. 
 
سیمین دوبوار که شریک زندگی سارتر بوده، نقل می‌کند که سارتر گفته است واقعاً همانند یک ملحد و ماتریالیست زندگی کرده‌ام و البته این بسیار سخت است که همه صبغه‌های دینی را کنار بگذارید، چراکه خلأ ارزش‌ها، مقدسات و امر مطلق پدید می‌آید. سؤال دیگر این است که کدام آزمایشگاه ثابت کرده که علم می‌تواند مشکلات نبود خداوند را برطرف کند؟ معتقدیم الحاد ناممکن است و یکی از دلایل آن جهان‌بینی نامنسجم الحاد است. جهان‌بینی توحیدی انسجام کاملی دارد و مباحثی همانند معاد، زندگی فردی و اجتماعی را مطرح می‌کند و معتقد است اگر همه امور دنیوی، اخروی، مادی و معنوی و جسمی و روحی را در کنار هم ببینید، همانند برنامه‌ای منسجم است که زندگی شما را تأمین می‌‌کند، اما الحاد از چنین کمال هماهنگی برخوردار نیست.

ناسازگاری‌های مدعیان الحاد

حتی کسانی همانند نیچه و سارتر به رغم اینکه مخاطبان خود را دعوت می‌کردند به صورت جدی نبودن خدا یا مرگ خدا را قبول کنند، اما در نهایت به پوچ‌گرایی رسیدند. ما معتقدیم تحقق الحادی که منسجم باشد، اساساً غیرممکن است. به عبارت دیگر همه شبکه معنایی که حول محور خداوند حاصل شده است را اگر کنار بگذاریم، تمام ارزش‌های انسانی، متلاشی شده و شک‌گرایی مطلق پدید می‌آید و سعادت برای انسان تضمین نخواهد شد.
 
ناسازگاری دیگر این است که نیاز به بازسازی ارزش‌ها در جامعه داریم و وقتی خدا را کنار گذاشتیم پذیرفته‌ایم که دست ما از ارزش‌ها خالی است، لذا افرادی همانند نیچه موضوع بازآفرینی ارزش‌ها را مطرح می‌کنند. نیچه می‌گوید وقتی ایمان به خدا فروریخت دچار نهیلیسم می‌شویم و برای اینکه در این مرحله نمانیم باید ارزش‌ها را بسازیم و این همان نهیلیسم فعال است. اما ارزش‌ها نیاز به اصول و آرمان‌ها دارند و سؤال این است که بر اساس کدام اصول باید این ارزش‌ها را بسازیم؟ این سؤالی است که طرفداران مکتب الحاد آن را بی‌پاسخ گذاشته‌اند.
 
ناسازگاری درونی دیگر در ادعای الحاد این است که الحاد خداساز است و به محض اینکه انسان ادعا کند خدا را قبول ندارم، خدایگان دیگری جای آن را می‌گیرند که برخی از آنها خدایان کنترل‌‌ناپذیری همانند علم هستند که منجر به تخریب محیط زیست یا بسیاری از جنایات همانند جنگ جهانی اول و دوم شدند، لذا تاریخ بشر نشان داده که انسان نمی‌تواند بدون خدا یا وجود مطلق زندگی کند. 
 
همچنین محمد لگنهاوزن، استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در این نشست با موضوع «الحاد و طبیعت‌گرایی» به ایراد سخنرانی پرداخت که در ادامه می‌خوانید:
 
بسیاری از افراد طبیعت‌گرایی را با عنوان الحاد معرفی می‌کنند. در اینجا باید ببینیم که طبیعت‌گرایی به چه معناست؟ تقریباً‌ همه کتاب‌ها می‌گویند تعریف درستی از طبیعت‌گرایی وجود ندارد و هرکسی تعریف خاصی از آن ارائه می‌دهد. برخی آن را به طبیعت‌گرایی متافیزیکی و روش‌شناختی تقسیم کرده‌اند. اسپینوزا، خدا و طبیعت را یکی می‌دانست با این تعریف، یک شخص می‌تواند بگوید هم دینداری و هم طبیعت‌گرایی را قبول دارم.

برهان‌ فلسفی برای وجود خداوند

دین درباره چیزهایی فراتر از وجود صحبت می‌کند که از جمله آنها خداست که فراتر از وجود و نیستی است و فرشتگان و اجنه هم همینطور هستند. برای وجودِ خداوند می‌توانیم برهان فلسفی ارائه دهیم اما برای جن و فرشتگان چنین چیزی وجود ندارد بلکه در فلسفه کلاسیک همانند ابن سینا، کندی و ... به آنها موضوع اشاره شده است. طبیعت‌گراییِ هستی شناختی با دینداری سازگار نیست ولی طبیعت‌گرایی فقط به مسائل وجودی منتهی نمی‌شود.
 
بسیاری از فیلسوفان مسلمانِ کلاسیک و یهودیانی همانند ابن میمون معتقد بودند که دینداری هیچ منافاتی با علوم طبیعی ندارد. حتی غزالی که فیلسوفان را تکفیر می‌کرد نیز بر چنین چیزی تأکید دارد. وی در ابتدای «تهافت الفلاسفه» می‌گوید اگر مطلبی در علوم طبیعی پیدا می‌شود که ظاهر آن خلاف آن چیزی است که در آیات قرآن داریم، باید تفسیر دیگری از آن آیه ارائه دهیم. 

سازگاری دینداری و طبیعت‌گرایی

نوعی دیگر از طبیعت‌گرایی وجود دارد که نسبتاً جدید است و کمتر مورد توجه قرار گرفته است که معتقد است طبیعت‌گرایان همواره طرفدار علوم طبیعی هستند و اگر تعارضی بین آن چیزی که روانشناسی تجربی یا سنتی می‌گوید با علوم طبیعی پیدا می‌شود، ما باید طرفدار علوم طبیعی باشیم. این دیدگاه می‌گوید این جهان مادی است و فقط ما در آن قرار داریم و افرادی همانند ما در جهان‌های دیگر حضور دارند. اصل اساسی طبیعت‌گرایی، پراگماتیسم است؛ بدین معنا که اگر می‌خواهیم چیزی را بفهمیم و آن را تحلیل کنیم، باید بدانیم کاربرد آن چیست؟
 
وقتی در فلسفه اسلامی به مباحث ابن سینا درباره ضرورت و امکان می‌پردازیم، متوجه مشابهت آنها با برخی دیدگاه‌های غربی درباره وجود جهان‌های دیگر می‌شویم و حتی با طبیعت‌گرایی نیز مشابهت‌های زیادی دارد. سؤال پیش می‌آید که آیا می‌توانیم الهیاتی را با استفاده از طبیعت‌گرایی درست کنیم؟ باید قبول کنیم که در زمینه بحث درباره خدا، فرشتگان و امثالهم دیدگاه‌های مختلفی در میان انسان‌ها وجود دارد و همانند ریاضی نیست که دو به علاوه دو تبدیل به چهار شود. نتیجه این نوع از طبیعت‌گرایی این است که به شکل توصیفی به الهیات می‌پردازیم.
 
طبیعت‌گراییِ سوبژه‌ای می‌تواند ابزاری مفید برای دینداران باشد و از این جهت دین و طبیعت‌گرایی می‌توانند با همدیگر سازگار باشند. ما می‌توانیم یک تفسیر از رخدادهای دینی بر اساس اعتقاداتی که دینداران دارند، ارائه داده یا اینکه این رخدادها را بر اساس طبیعت‌گرایی تفسیر کنیم. همچنین بسیاری از افراد هستند که طبیعت‌گرا هستند اما اصلاً مادی‌گرا نیستند. 
انتهای پیام
captcha