به گزارش ایکنا، حسن انصاری، عضو هیئت علمی دانشگاه پرینستون، یادداشتی درباره مناسبات فقه و کلام حنفی با زبان فارسی در کانال خود منتشر کرده است که متن آن را میخوانید؛
ميراث فقه حنفی دست کم تا سده هفتم قمری عمدتا محصول خراسان بزرگ و فرارود است. مهمترين فقيهان حنفی با چند استثنا تا سده هفتم از خراسان بزرگ و فرارود و ری بودهاند. بسياری از آثار فقهی حنفی به همين دليل يا به فارسی نوشته شدهاند و يا در آنها تعابير فارسی و يا استفتائات و پاسخهای فارسی ديده میشود. با تحولات سياسی و تغييرات بافتهای جمعيتی در پی آن میدانيم که از سدههای پنجم به بعد حنفیگری که مذهب بخشهای زيادی از خراسان بود در ميان قبائل مختلف ترک و ترکتبار که به تدريج در بخشهای مختلف خراسان بزرگ و فرارود سکنی میگزيدند گسترش يافت.
دلایل مختلف سياسی از سدههای ششم و هفتم موجب شد که با گسترش روی ترکان به سمت آناتولی و آسيای صغير مذهب حنفی در بخشهای غربی فلات ايران گسترش روزافزون پيدا کند. زبان فارسی در سرزمين سلاجقه روم زبان رسمی و علمی و فرهنگی بود. در دوره عثمانی هم کم و بيش به دلایل مختلف زبان فارسی در امپراتوری عثمانی از نفوذ بسيار زياد برخوردار بود و از جمله به دليل ادبيات فقه و کلام حنفی. از قرنها پيشتر از آن البته مذهب حنفی در شام و مصر هم به ويژه از دوران آل زنگی حضوری قوی پيدا کرد.
نويسندگان فقه و کلام حنفی در شام و مصر با ادبيات فارسی آشنا نبودند. اين موجب شد به تدريج کتابهای تازهای به زبان کاملا عربی جانشين آثار کهنتر خراسانيان در دانش فقه و کلام حنفی شود. اين در حالی است که آنچه در سدههای ششم به بعد در شام و مصر درباره فقه حنفی نوشته شده همگی بیاستثنا از لحاظ اهميت علمی در سطح فروتری از ادبيات خراسانيان در فقه و کلام حنفی قرار دارد.
با اين همه عوامل مختلف و از جمله رسميت يافتن مذهب حنفی در امپراتوری عثمانی از يک سو و فراگير شدن مذهب حنفی در بخشهایی از شام و مصر و توليد ادبيات عربی و ترکی در فقه حنفی و عدم آشنایی حنفيان مناطق غربی نفوذ حنفیگری با زبان فارسی به تدريج موجب شد که ادبيات فقه و کلام حنفی خراسانيان کمتر مورد توجه قرار گيرد.
در سده نوزدهم و با گسترش صنعت چاپ عمدتا آثار خطههای غير خراسانی فقه حنفی در مصر و عثمانی منتشر شد. بيگانگی با زبان فارسی از يک سو (به ويژه در مصر و شام) و بيگانگی با حتی رسم الخط عربی از اوائل سده بیستم که حاصل سياستهای آتاتورک بود (در ترکيه) موجب شد که ادبيات خراسانی و ايرانی فقه و کلام حنفی کمتر مورد توجه قرار گيرد.
در سال های اخير البته تلاشهای خوبی برای انتشار آثار حنفيان خراسان صورت گرفته. قبلتر البته در شبه قاره و به دليل نفوذ گسترده و قوی زبان فارسی آثار بسياری در فقه حنفی به زبان فارسی منتشر شد و يا از نو تأليف شد. ادبيات فقه حنفی بدون آشنایی و يا دسترسی و در نظر گرفتن با اين گذشته خراسانی و ايرانی خود که حاصل قلم دانشمندان ايرانی خراسان و فرارود است در واقع ادبياتی ناقص و بريده از گذشته خويش است.
تنها اين مسئله در مورد فقه حنفی صادق نيست. حنفيان چنانکه میدانيم از حدود اوایل سده ششم قمری نخست در فرارود (سمرقند و بخارا) و بعد به تدريج در خراسان و آنگاه در آسيای صغير و عثمانی و مصر و شام مذهب ابو منصور ماتريدی را پذيرا شدند؛ مذهبی که به ماتريديه معروف و شناخته است. ابو منصور ماتريدی ايرانیتبار بود و زبان اصلیاش فارسی و بدين زبان هم مینوشت.
ابوالمعين نسفي نیز که در واقع مؤسس واقعی مذهب ماتريدی در فرارود و خراسان است ايرانیتبار بود و زبانش فارسی. او نويسنده مهمترين کتاب در مذهب ماتريدی يعنی تبصرة الأدلة است. کتاب التوحيد ماتريدی و تبصره گرچه به عربی نوشته شدهاند اما دهها و بل صدها کتاب و رساله عقايد نامه و کلامی متأثر از اين دو کتاب به زبان فارسی نوشته شده و مرجع اعتقادی حنفيان فارسی زبان و يا فارسیگرای شبه قاره، فرارود و خراسان بزرگ برای صدها سال بودهاند و همچنان هستند.
هر کشوری که فقه و کلام حنفی را پاس میدارد بايد زبان فارسی را هم پاس بدارد. بدون زبان و فرهنگ فارسی و ايرانی راهی برای شناخت عميق فقه و کلام حنفی وجود ندارد. حاکميت فعلی افغانستان به همين دليل بايد زبان فارسی را به دور از تعصبات کور سلفیگریهایی که دشمن هر گونه تنوع در فرهنگ اسلامیاند پاس بدارد.
انتهای پیام