به گزارش ایکنا، نشست علمی «قرآن، متنی منظم یا پریشان؟ (نگاه نقادانه به آراء برخی از قرآنپژوهان معاصر شبهقاره)» ظهر امروز سهشنبه 3 خردادماه به همت مرکز مطالعات قرآن دانشگاه مفید برگزار شد.
در این نشست فرهاد شفتی، استاد دانشگاه و قرآنپژوه ایرانی ساکن اسکاتلند سخنرانی کرد که گزیده سخنان او را در ادامه میخوانید؛
من در این نشست به بررسی اندیشههای سه تن از قرآنپژوهان شبهقاره یعنی حمیدالدین فراهی، امین احسن اصلاحی و جاوید احمد غامدی میپردازم. حمیدالدین فراهی؛ متولد فرهه از روستاهای آزمگره در هندوستان و از اقوام نزدیک شبلی نعمانی بود. او به زبان عربی، عبری و فارسی تسلط داشت و دارای تالیفات فراوان اما پراکنده به زبان عربی و فارسی بود. این انسان نابغه بوده است. من نوشتههایش را میخوانم صرفنظر از اینکه چه مقدارش را قبول داشته باشم و چه مقدارش را قبول نداشته باشم، برایم اعجابآور است. عمق بحثی که میکند و قدرت تحلیلش واقعا عجیب است. نقل شده کسی که نابغه باشد مشهور میشود و اگر استثنایی وجود داشته باشد حمیدالدین فراهی است.
من چند جمله از جملات فراهی را انتخاب کردم که برای شما میخوانم: قرآن کلام واحدی است که از اول تا به آخر اجزایش ترتیب و مناسبت دارند. برخی علما درباره تناسب آیات و سورهها نوشتهاند، اما از نظام قرآن بیاطلاع بودهاند. تفاوت این است که تناسب جزئی از نظام است. تناسب بین آیات یکپارچگی کلام را نشان نمیدهد. عدم دیدن نظم باعث دیدن مناسبت کاذب بین آیات نامربوط مجاور و یا ندیدن مناسبت بین آیات مربوط نامجاور است. سوره مجموعهای از آیات قرآن است که در اتصالی محکم به مضمون خاصی میپردازند و شامل مقدمه، مضمون اصلی و نتیجهگیری است، بنابراین کمترین تعداد آیات در یک سوره سه آیه است.
قرآن قطعی الدلاله است و فهمیدن معانی متفاوت از آیه قرآن ناشی از علم کم و تدبر کم است. شأن نزول، سبب نازل شدن آیه یا سوره نیست بلکه موقعیت یا شأن مردم و امور آنهاست که موضوع آیه یا سوره است. پس شأن نزول را باید از روی خود سوره یا آیه دریافت. منبع خبری اصلی برای تفسیر قرآن، همان قرآن است. منابع فرعی و وابسته به این منبع اصلی عبارتند از احادیث، دانش عمومی از احوال امتها، آنچه از کتب پیامبران گذشته مانده است. منبع فرعی نمیتواند آنچه را که از منبع اصلی گرفته میشود عوض کند. هر کلام منظمی باید عمودی داشته باشد که کلام بر آن جاری شود. در قرآن، نظام همان است که به یک سوره یکپارچگی میدهد و در آن عمودی است که اجزا یا آیهها بر آن جاری هستند.
حالا به اندیشه امین احسن اصلاحی بپردازم. میگویند او در کار روزنامهنگاری بود و قصد خروج از کشور داشت ولی تصادفا فراهی را ملاقات میکند، بحث کوچکی با هم میکنند و فراهی احساس میکند این فرد ارزش سرمایهگذاری دارد.
اصلاحی کتابهای متعدد دارد که یکی از آنها تفسیر تدبر در قرآن است. زمانی که علامه المیزان را نوشت او تدبر در قرآن را نوشت و نگارش این دو اثر همزمان بود. من یک جمله از این کتاب میخوانم: من نه تنها برای فهم انسجام آیات و تفسیر معانی بلکه برای حل مشکلات مربوط به کاربرد لغت یا اسلوب، بر قرآن تکیه کردم. نه به دلیل نبود شواهد بیرونی لغوی و زبانی، بلکه از این روی که قرآن قابل اعتمادترین مرجع درباره پیام و معنی خود است.
وقتی من این عبارت را خواندم یاد جملهای از علامه طباطبایی در آغاز المیزان افتادم که میگوید وقتی قرآن تبیان همه چیز است چگونه میشود تبیان خودش نباشد. اصلاحی منابع تفسیر تدبر را اینگونه معرفی میکند: زبان قرآن، نظم قرآن، نظائر قرآن، سنت، حدیث، شأن نزول با تعریف تفاسیر دیگر به خصوص رازی و زمخشری، عهدین و تاریخ عرب. او میگوید ترتیب کنونی قرآن دقیقا همان ترتیب در لوح محفوظ است و ما روایاتی داریم که جبرئیل آیات را به همین ترتیب بر پیامبر(ص) میخواند.
حال به سطوح نظم قرآن از دید اصلاحی بپردازم. از نظر او تمام قرآن مضمونی یکپارچه دارد و آن انذار و تبشیر و اتمام حجت با مشرکین و اهل کتاب ساکن عربستان است. قرآن به هفت گروه تقسیم میشود و هر گروه مضمون محوری خود را دارد. هر گروه با سورههای مکی آغاز میشود و با سورههای مدنی به پایان میرسد. در هر گروه سورههای مکی و مدنی مانند ریشه و شاخه با هم پیوند دارند. هر سوره مضمون محوری خود را دارد که به مضمون محوری گروه آن سوره مرتبط است. تقریبا تمام سورهها با سورهای دیگر جفتند. هر دو سورهای که جفتند در معنا و مفهوم مکمل یکدیگرند. تعداد معدودی از سورهها نه جفت که تکمله بقیه سورهها هستند.
یک مثال بزنم تا نشان دهم این نحو فکر کردن چه تفاوتی در تفسیر آیات ایجاد میکند. آیه 159 سوره نساء میفرماید: «وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا؛ و از اهل كتاب كسى نيست مگر آنكه پيش از مرگ خود حتما به او ايمان مىآورد و روز قيامت [عيسى نيز] بر آنان شاهد خواهد بود». این آیه درباره چه کسی صحبت میکند؟ اهل کتاب باید به چه چیزی ایمان بیاورند؟ خیلی در این رابطه بحث شده است و تمام بحثها راجع به این است که اهل کتاب به عیسی ایمان میآوردند یا به اینکه عیسی به صلیب نرفته است یا اینکه عیسی پسر خدا نیست. اصلاحی میگوید نگاه نکنید این آیه آخر گروهی از آیات مربوط به حضرت عیسی آمده بلکه دنباله آیهای است که هفت، هشت آیه قبل آمده است: «يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ». اتفاقا علامه طباطبایی به کسانی که اینگونه به آیه نگاه کردند ایراد میگیرد.
حال نوبت به جاوید احمد غامدی میرسد. جاوید احمد انسان بسیار باهوشی است. قدرت تحلیل بسیار خوبی دارد، کتاب زیاد دارد. یکی از کتابهای اصلیاش میزان است که به زبان انگلیسی ترجمه شده است. او مضمونی را برجسته کرد که پیش از او حمیدالدین فراهی و امین احسن اصلاحی هم به آن اشاره کرده بودند ولی جاوید احمد آن را برجستهتر کرد و نشان داد و آن تاکید بر مراحل اتمام حجت پیامبران و تبیین چیدمان و نظم قرآن بر این اساس و تاکید بر اختصاص برخی مضامین قرآنی به عصر وحی است.
در پایان باید اشاره کنم در کاری پژوهشی دوازده ویژگی در روش مکتب فراهی شناخته و تبیین شده است. در این فرصت به پنج مورد اشاره میکنم که عبارتند از باور به خودکفایی موضوعی قرآن، ترجیح انسجام به نسخ، علاقه به دستهبندی مفاهیم و قاعدهسازی، حداقلی کردن شریعت و جدا کردن شریعت از سنت الهی.
انتهای پیام