قرارمان برای مصاحبه آپارتمانی در حوالی میدان قزوین است، جایی که دو کودک بازیگوش به نامهای زینب و حسین در کنار پدر و مادر زندگی میکنند. زینب 7ساله، فرزند اول خانواده و حافظ کل قرآن است و حسین هم تعدادی از سورههای کوچک جزء سی را حفظ کرده است.
اعظم نقابی، مادر جوانی است که در یک ظهر خردادماه در منزلش میزبان خبرنگار ایکناست. بهانه این گفتوگو نیز به مناسبت اول ذیالقعده سالروز ولادت کریمه اهل بیت(ع)، حضرت معصومه(س) و روز دختر است که توانسته همزمان با میلاد امام محمد باقر(ع) در سال 1400 حفظ قرآن را به پایان برساند و در محفل انس با قرآن شانزدهم ماه رمضان امسال در برابر حجتالاسلام محسنیاژهای، رئیس دستگاه قضا و جمعی از قاریان ممتاز کشور به اجرای برنامه پرداخت.
مادر، که خودش هم چند جزئی از قرآن را حفظ است، درباره اینکه چطور متوجه علاقه فرزندش به حفظ قرآن شده، میگوید: معمولاً در منزل موقع انجام کارهای خانه آیاتی را که حفظم میخوانم و با خود مرور میکنم که متوجه شدم دخترم نیز آیات را در ذهنش تکرار میکند و آیات کوچک را پشت سر من تکرار میکند. بعد از آن سورههای کوچک را به همین حالت میخواندم و او یاد میگرفت.
زینب از دو تا سهسالگی به صورت شنیداری جزء سی و نیم جزء ابتدایی جزء یک را یاد میگیرد تا اینکه مادر در سهسالگی در مدت یکی دو ماه حروف و خواندن را به او میآموزد. بعد از آن به کلاسهای جامعةالقرآن میرود و زیر نظر مربیش، خانم بیات آیات را همراه او میخواند، گوش میداد و حفظ میکرد.
به خاطر سن کمش و اینکه در کلاسها کسی همسن او نبود، مسئولان جامعةالقرآن از مادرش تقاضا میکنند که او را به جایی ببرد که بتوانند او را ثبتنام کنند. به همین دلیل زینب به مرکز آموزش قرآن کریم حرم حضرت عبدالعظیم(ع) وارد میشود و حفظش را در آنجا زیر نظر خانمها گلفام و رحیمی ادامه میدهد تا اینکه در هفتسالگی به افتخار حفظ کل قرآن نائل میشود. طبق گفته خانم نقابی، شاید خانوادههای علاقهمند بسیاری بخواهند که کودک خردسال خود را در کلاسهای قرآن ثبتنام کنند، اما شرط سنی و نبود کلاسهای تخصصی حفظ کودک در محلات مختلف یکی از موانع آموزش قرآن است.
از مادر درباره چگونگی انگیزهبخشیاش و مقابله با خستگی کودک میپرسم که توضیح میدهد: حفظ را همراه بازی انجام میدادیم، یعنی بازی میکردیم و یک بار آیه را میخواند و دوباره بازی میکردیم و یک آیه را میخواند، نقاشی میکشیدیم، منچ و مارپله بازی میکردیم. هر وقت بازی برایش تکراری میشد یک بازی جدید را میآوردم. با بازی پیش میرفتم تا خسته نشود.
میگویم پس خیلی با او بازی کردهاید؟ مادر میخندد و ادامه میدهد: تقریباً اکثر بازیها را با او انجام دادهام. صبحها حفظ را انجام میدادیم و بعدازظهرها دوره میکردیم.
حفظ قرآن برای زینب با این روش مادر قطعاً در بزرگسالی از خاطرات خوش کودکیاش محسوب میشود. با این حال درباره حفظ قرآن در کودکی میپرسم. مادر میگوید: از همه جنبهها خیلی خوب بود. همنشینی با قرآن سبب صبوری دخترم شده است و اتفاقهایی که باعث گریه کودکان دیگر میشود، دختر من را تحت تأثیر قرار نمیدهد. همچنین سرعت یادگیریاش افزایش یافته است.
درباره مسافت طولانی تا آستان عبدالعظیم(ع) و کلاسها از مادر میپرسم، توضیح میدهد: هفتهای دوبار به کلاس میرفت و مسافت زیاد و رفت و آمد سخت بود، ولی وقتی زینب در جمع کودکان قرار میگرفت و آنها را میدید که قرآن را حفظ میکنند انگیزه میگرفت. جوّ کلاسها خیلی مفید بود و تأثیر مثبتی داشت. هنگام شیوع کرونا نیز کلاسهای حضوری تعطیل و مقداری انگیزهاش کم شد که با روشهای دیگر او را به حفظ ترغیب میکردم.
قرآنآموز کوچک قصه ما تاکنون رتبهها و افتخارات مختلفی را کسب کرده که میتوان به کسب دو رتبه اولی در مسابقات الحافظون، کسب نمره بالای 90 در سه سال پیاپی و یک بار هم کسب نمره 100 در مسابقات سازمان اوقاف و امور خیریه اشاره کرد. همچنین او در کلاسهای ژیمناستیک نیز شرکت میکند.
خانم نقابی داشتن فرزند دختر را حس وصفناپذیری میداند، حسی شبیه اینکه همیشه کسی حواسش به تو هست؛ هر چند خیلی کوچک باشد، بدون اینکه حرفی به او بزنی تو را میفهمد و میداند؛ حسی شبیه اینکه کسی به پاکی و معصومیت فرشتهها در خانه داری که وسط شیطنتها و کودکانگیهایش یادش نمیرود که گونهها و دستهای مادرش را بوسهباران کند و حتی گاهی از این همه محبت کودکانه و معصومانهاش شرمنده میشوم.
زینب رابطه خیلی خوبی هم با پدرش دارد، مادر میگوید: زینب هم مثل همه دخترها اصطلاحاً بابایی است. در کل دختر داشتن حس شگفتانگیزی است.
از مادر درباره برنامه آینده دخترش میپرسم، میگوید: «قرار است صوت و لحن کار کند و بعد وارد مفاهیم قرآن شود.»
زینب آنقدر سرگرم شیطنتهایش هست که به سختی مادرش او را چند لحظه مینشاند تا با او کمی صحبت کنم، درباره حفظ قرآن میگوید: «اول که بلد نبودم، قرآن را بخوانم با تصویر حفظ میکردم، مادرم قرآن تصویری دانلود میکرد و من گوش میدادم و حفظ میشدم، جزء سی را اینطور حفظ کردم، ولی جزءهای دیگر تصویری نبود و صوتی با صدای استاد شهریار پرهیزکار حفظ کردم، میشنیدم و تکرار میکردم».
مادر معتقد است که بعد از حفظ قرآن، حافظه، استعداد و صبر زینب بیشتر شده و خاطرهای تعریف میکند: «یک بار تمام مدادها و پاککنهایش را به دوستانش داده بود، گفت مامان در قرآن نوشته باید مهربان باشیم، یا اینکه حتی در این سن خیلی رعایت میکند که اگر میخواهد از وسیلهای استفاده کند، صاحبش راضی باشد.»
انتهای پیام
احسنت براين فرشته ي نازنين
واحسنت برپدرمادراين فرشته ي خدايي
خداونداورابراي اسلام ومسلمين حفظ كند آمين يارب العالمين
خدا قوت به مادر خستگی ناپذیر زینب جون و احسنت به فرشته ی نازمون زینب خانم
و به پدر و مادر ایشان خیر عطا فرماید.
و به پدر و مادر ایشان خیر عطا فرماید.
انشاءالله خداوند این فرشته کوچک را در پناه قرآن حفظ کند و پدر ومادرش را عاقبت به خیر کند