بخش نخست از گفتوگو با مرتضی صابری، قاری قرآن، فارغالتحصیل دکترای مدیریت سیستمهای اطلاعاتی و عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی سیدنی با تیتر «قاری اعزامی جامعه هدف را بشناسد؛ سبک مصری جزء علایق همه کشورها نیست» منتشر شد. اکنون و در بخش دوم این گفتوگو به مسائلی نظیر اهمیت انتقال تجربیات توسط قاریانی که به کشورهای دیگر اعزام میشوند، اهمیت بهرهگیری از ظرفیتهای بینالمللی در داخل کشور و اهمیت سرمایهگذاری قاریان در زمینههایی غیر از مسابقات قرآن پرداخته شده است که در ادامه میخوانید؛
ایکنا- یکی از نکات در عدم انتقال تجربیات هم میتواند این باشد که اگر فلان قاری از تجربیات خود بگوید که در فلان کشور مردم صدایی با مؤلفهای خاص دوست دارند، ممکن است کار خودش بیارزش شود. به این معنا که ممکن است در این صورت مشخص شود که برای تلاوت در فلان کشور اعزام یک قاری در حد بینالمللی نیاز نیست و یک قاری درجه دو یا سه هم میتواند اعزام شود. بر این اساس به نظر میرسد با یک ضعف مواجه هستیم.
بله همینطور است. معمولاً قاریان به کشورهایی اعزام میشوند که نه قاری فضای آن کشور را میفهمد و نه مخاطبان با قاریان ما ارتباط برقرار میکنند.
درباره اهمیت شناختن فضای کشوری که قرار است در آن به تلاوت یا تدریس قرآن پرداخته شود به یک مثال اشاره میکنم. در استرالیا یک روحانی اهل اصفهان داریم که حافظ قرآن است. چند سال قبل به لبنان رفته و 10 سال هم در آنجا بوده است. در ابتدا ایران هزینههای ایشان را تقبل میکند، اما در سالهای بعد مردم لبنان از تدریس او استقبال میکنند و تصمیم میگیرند خودشان از او دعوت کنند. سپس با یک خانم عراقی ازدواج میکند و به استرالیا میآید.
کاری که ایشان در استرالیا انجام داد محل توجه است و آن اینکه به این مسئله پی برد که برخی از خانوادهها هستند که دوست دارند فرزندانشان فقط در فضای قرآنی به مدرسه بروند. یک قانونی در استرالیا وجود دارد که بر اساس آن شما میتوانید تا سقف بیست نفر شاگرد داشته باشید و در خانه برای آنها تدریس کنید. دولت هم هزینه تدریس را پرداخت میکند. یعنی دولت از خانوادهها پول میگیرد و برایشان معلم استخدام میکند و سپس از کسانی که توانایی مالی دارند دعوت میکند تا اسپانسر بشوند.
این دوست روحانی ما در حال حاضر روزانه 10 جلسه آموزش قرآن دارد و هم به تدریس میپردازد و هم درآمد خوبی از این طریق به دست میآورد. این فرد را میتوانیم یک قاری بینالمللی بدانیم، با اینکه اگر اسمش را بگویم شما او را نمیشناسید اما به دلیل اینکه توانسته نیازسنجی کند و براساس جامعه هدف خود پیش برود، موفق بوده است. بر این اساس، چهبسا بیش از اینکه محفل اهمیت داشته باشد میتوان به تدریس و آموزش پرداخت، چراکه نیاز بیشتری در این زمینه وجود دارد.
اگر این مخاطبشناسی و آشنایی با فضای فرهنگی کشورها صورت گیرد، میتوان به درآمدزایی هم فکر کرد. امروزه کشورها از پروژههای پژوهشی به این صورت حمایت میکنند که به پژوهشگر میگویند به شما فلان مبلغ را میدهیم، اما شما هم باید بتوانید حمایتهای مالی را به دست آورید. در فضای قرآنی هم میتوانیم چنین کاری را انجام دهیم. مثلاً میتوانیم از فعالان قرآنی بخواهیم در ازای هزینهای که برای فعالیت تبلیغی آنها میکنیم، آنها هم حمایتهای مالی را به دست آوردند. جای چنین اقداماتی خالی است و ظرفیتهای آن هم در کشور وجود دارد. برای نمونه در ایران آقای علی محرابی خوب کار میکند و میتواند به راحتی وارد فضای بینالملل شود.
ما به نهادهایی نیاز داریم که اگر ظرفیتی دید از آن حمایت کند. البته از ظرفیت برخی مکانها هم غافل بودهایم. برای نمونه میتوانم به آستان مقدس امام رضا(ع) اشاره کنم. در جوار حرم امام رضا(ع) شخصیتهای مهمی حضور پیدا میکنند، اما آیا برای اینکه تلاوت قرآن بشنوند برنامهای وجود دارد؟ همچنین آیا آستان از ظرفیت افرادی که میتوانند در این زمینه اقداماتی انجام دهند استفاده میکند؟
من چند روز قبل به صورت اتفاقی در خیابان پاسداران یکی از مؤسسین مدرسه شیعی سیدنی را دیدم. این شخص یکی از ایرانیهایی است که از سالها قبل به یکی از کشورهای آسیایی رفته و بعد هم به استرالیا آمده است. به دلیل ذهن خلاقی که دارد یک مدرسه بسیار بزرگ برای شیعیان تأسیس کرده است. این شخص وقتی در ایران است به حرم امام رضا (ع) هم میرود. اما آیا قسمت بینالملل حرم برنامهای برای استفاده از ظرفیتهای چنین شخصی دارد؟ حداقل تا جایی که ما میدانیم چنین استفادههایی صورت نمیگیرد.
ایکنا- به مسئله تجاریسازی اشاره کردید و من یاد قاریانی افتادم که نسبت به مسائل معیشتی خود نقد دارند. بر این اساس میتوان از قاری خواست که به حوزه بینالملل ورود کند و بتواند آورده مالی داشته باشد. در این صورت هم نهادی که حمایت اولیه را صورت داده میتواند از این آورده مالی بهرهبرداری کند و هم این قاری میتواند به لحاظ معیشتی وضعیت بهتری پیدا کند.
بله، اما این رویه را شاهد نیستیم. قاریان معروف ما اینستاگرام را هم تازه راه انداختهاند.
ایکنا- نحوه بهکارگیری از اینستاگرام هم به نظر میرسد خیلی هدفمند نیست. یکی از قاریان بینالمللی یکبار به من میگفت قصد دارم فعالیتهایم در اینستاگرام را متوقف کنم. وقتی از دلیل او پرسیدم گفت: دلیلش این است که نهایتاً پستهای من یک تا دو هزار بازدید میخورد و این چندان مطلوب نیست. به نظر میرسد دلیل این دلسردیها به همان هدفگذاری برگردد.
دقیقاً همینطور است. در اینجا هم خود فرد مقصر است و هم سیستم آموزشی. شرایط در ایران بهنحوی است که دیگران باید برای قاریان محفل برگزار کنند و در این صورت خود قاری برای این مسئله هیچ تلاشی انجام نمیدهد. چندی قبل آقای سیدعلی شاکری کرسیهای تلاوت نفحاتالقرآن را راهاندازی کرد. ما هم در استرالیا تصمیم گرفتیم چنین برنامهای را انجام دهیم. تصمیم گرفتیم که از برنامه دهم به بعد محفل انس با قرآن را به کودکان اختصاص دهیم، اما تجربه موفقی نداشتیم و فهمیدیم که با تلاوت قرآن نمیشود با یک کودک ارتباط گرفت. بر همین اساس تصمیم گرفتیم که برای بچهها مسابقه برگزار کنیم.
این یعنی اگر قرار باشد برای خودتان مخاطب پیدا کنید راهش را هم خواهید یافت. اما اگر فلان سازمان و نهاد قاری را فرستاد و هزینههایش را هم تأمین کرد و ناز قاری را هم کشید، اقدام موفقیتآمیزی را هم شاهد نخواهیم بود و حتی قاری ممکن است انتقاد هم بکند.
از طرفی در فضای آموزش هم اگر قاریان ما خودشان ابتکار به خرج دهند، ظرفیتهای بسیاری وجود دارد. برای نمونه میتوان به تدریس ساده صوت و لحن اما به زبانهای انگلیسی یا عربی پرداخت و من بعید میدانم که تاکنون چنین اتفاقی افتاده باشد. قاری ما به جای اینکه مثلاً 10 سال در صف مسابقات اوقاف بماند که آیا در نهایت بتواند موفقیتی به دست بیاورد یا نتواند، میتواند در یک حوزه دیگر سرمایهگذاری کند. مثلاً میتواند به جای اختصاص وقت خود به مسابقات زبان یاد بگیرد و به فنون آموزش مسلط شود. چون از ابتدا ریلگذاریها اشتباه بوده، قاریان هم به دنبال این مسیر نرفتهاند.
ایکنا- بر این اساس میتوانیم بگوییم دو راه برای قاریان مطرح است؛ نخست اینکه نهادهای مسئول بگویند قاری بینالمللی کسی است که در مسابقات رتبه بیاورد و سپس تسهیلات و اعزامها هم برای همین قاری اختصاص داده شود و در این صورت مخاطبشناسی یا توجه به فرهنگ برای اعزام به کشورهای مقصد هم اهمیت پیدا نمیکند. دوم اینکه میتوان از مسئولان خواست که مسابقات را برگزار کنند اما در طرحهای استعدادیابی که دارند به مسائل دیگر هم بپردازند. مثلاً شورای عالی قرآن طرح اسوه را برگزار میکند، اما به مسائلی نظیر آشنایی با زبان بیتوجه هستند، حال میتوان از آنها خواست به جای تربیت قاریان مسابقهمحور به آنها زبان بیاموزند.
بله، موافقم. در کشورهای عربی به فضای رسانهای ایران هم توجه زیادی صورت میگیرد. برای نمونه مداحی آقای رسولی برای حضرت زهرا(س) در کشور لبنان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اگر در ایران به فضاهای بینالمللی توجه بیشتری صورت گیرد، میتوان برای مسلمانان بیشتری به تبلیغ معارف قرآنی و دینی پرداخت.
مردم پاکستان به تلاوت ترتیل علاقه بسیار زیادی دارند. ما میتوانیم اساتیدی داشته باشیم که به زبان اردو مسلط شوند و در پاکستان به تدریس ترتیل بپردازند. ما مرتلی به معروفی در حد عفاسی نداریم. اینکه چرا به این مسائل توجه نمیشود پرسشهایی است که باید افراد آشنا به فرهنگ پاسخ بدهند.
ایکنا- درباره شخصیسازی استفاده از فضای بینالمللی یا به تعبیر دیگر لابیگریها و ایجاد مافیا باید بگویم که چنین کاری یک امکان بزرگ را از ما سلب میکند و بدتر از همه این است که نهادهای مسئول نظارتی ندارند و نمیتوانند این مسئله را مدیریت کنند.
بله، ظرفیتهای بسیاری وجود دارد، اما نمیدانم چرا کاری انجام نمیشود. سامی یوسف در کردستان و در میان اهل تصوف بوده است، اما چون خلاقیت داشته توانسته مخاطب بسیاری را جذب خودش کند. این در حالی است که در ایران افراد بسیاری را داریم که از سامی یوسف بهتر هستند، اما چون فضاها را نشناختند موفق نبودند. از جمله معدود افرادی که در این زمینهها موفق بودهاند میتوانم به آقایان حسن خانچی و حامد شاکرنژاد اشاره کنم. اما مسئله این است که برای فردی مانند حامد شاکرنژاد چه اتفاقی افتاده است؟
یک بار در استرالیا برنامهای داشتیم و از ایشان هم دعوت کردیم. از او پرسیدم چرا در ایران برای قاریان برجسته جلسه نمیگذارید؟ گفت در ابتدا ما را تشویق کردند که اگر شما جلسه بگذارید، قاریان درجه یک شرکت میکنند، اما پس از مدتی قاریان درجه سه ایران به جلسه میآمدند و به نوعی قاریان درجه یک ما را بایکوت کردند. بنابر این در ایران یک ظرفیتی به نام حامد شاکرنژاد وجود دارد، اما الآن وضعیت او چه شده است؟
ایکنا- در صحبتهایی که داشتید به ترتیل و اهمیت آن اشاره کردید. به خاطرم آمد که در ایران اساساً ترتیل جایگاه چندانی ندارد چه رسد به اینکه بخواهیم مرتل هم به کشورهای دیگر اعزام کنیم. این در حالی است که در ایران ترتیل علاقهمندان فراوانی دارد و این را میشود از میزان استقبال مردم از برنامههای ترتیلخوانی ماه مبارک رمضان متوجه شد.
در سیدنی هم استقبال از ترتیل بسیار زیاد است. مثلاً اگر در یک مرکز در طول سال بیست نفر برای آموزش قرآن شرکت میکنند در ایام ماه رمضان برای استماع ترتیل دویست نفر شرکت میکنند. بنابر این ترتیل یکی از ظرفیتهایی است که میتوان به آن پرداخت و نیاز هم نیست قاریانی که مشغلههای متعدد دارند برای ترتیلخوانی یا آموزش ترتیل به کشورهایی نظیر استرالیا اعزام کرد، بلکه میتوان برای این منظور از قاریان درجه دو یا سه هم استفاده کرد.
البته اجرایی شدن این کار مستلزم این است که وزارت خارجه ورود کند، اما در حال حاضر ارتباط خوبی با وزارت خارجه وجود ندارد که از قاریان در سطوح بینالمللی استفاده شود. معمولاً هنگامی که سفرا دور هم جمع میشوند و برای برنامههای فرهنگی تصمیم میگیرند، اگر برنامهای را تأیید کنند از گروههایی برای اجرای برنامه دعوت میکنند. اما آیا اقدامی صورت گرفته که بتوان تلاوت قرآن را هم به عنوان یک کار فرهنگی مطرح کرد؟ اینگونه نیست و اگر قرار است در مورد سطوح بینالمللی صحبت کنیم باید نحوه ارتباط گرفتن را هم بدانیم.
پیشتر به مسئله فضای مجازی و اینستاگرام اشاره کردم. در اینجا هم باید مجدداً اهمیت این مسئله را متذکر شوم و بگویم یکی از دلایلی که سبب شد محمود شحات به این حد از شهرت برسد، بهرهبرداری از فضای مجازی بود. یک فرد مسیحی ساکن انگلیس مسلمان شد و تصمیم گرفت تمام تلاوتهای محمود شحات را به صورت حرفهای و با کیفیت بالا ضبط کند. همین تلاشها و انعکاس این تلاوتهای باکیفیت سبب شد تا محمود به رشد قابل توجهی برسد.
ایکنا- البته محمود شحات هم شاید با مخاطب ارتباط برقرار نکند و در محافل فقط به تلاوت بپردازد. حال آیا میتوان او را به عنوان یک الگوی خوب که در ابعاد بینالمللی موفق بوده تلقی کرد؟
محمود هم به این معنا که با زبان خارجی آشنا باشد و ارتباط بگیرد موفق نیست، اما جایگاهش به نحوی است که نیازی هم ندارد که در این زمینهها ورودی داشته باشد، یعنی اگر کسی به شهرتی در این سطح برسد، نیازی ندارد که به عرصههای دیگر نظیر یادگیری زبان خارجی و ... ورود کند و به یک معنا افراد معروف نان برندشان را میخورند.
ایکنا- براساس تحلیلهایی که ارائه کردید، میتوان گفت که باید در مسئله آموزش بازنگریهای اساسی صورت گیرد.
بله. البته یک نفر ممکن است علاقهای نداشته باشد که به فضاهای بینالمللی ورودی داشته باشد، اما اگر بناست این فضا جدی گرفته شود، باید در فرایندهای آموزشی بازنگری صورت گیرد.
ایکنا- جالب است که تاکنون هیچ کدام از استادان چنین نگاهی به مسئله تلاوت و آموزش قرآن نداشتهاند. اما چهبسا یکی از نهادهایی که میتواند ما را در فضای بینالمللی به موفقیت برساند جلسات قرآن باشند. به این معنا که اساتید از قاریان و مخصوصاً نوجوان بخواهند که با مقولاتی نظیر زبان و فرهنگ آشنا شوند و به سمتی بروند که خودشان بتوانند برای خودشان محفل انس با قرآن تشکیل دهند.
بله. اگر این اتفاق بیفتد برای خانوادههایی که فرزندان خود را به جلسه قرآن میفرستند هم جذابتر خواهد بود، چراکه فرزند آنها، هم زبان یاد میگیرد و هم قرآن. مسئله مهم این است که این نیاز احساس شود. امروزه به دلیل استقبال مردم از پیادهروی اربعین توجه به زبان عربی افزایش یافته و باید یادگیری زبان برای تبلیغ مؤثرتر قرآن هم به حدی برسد که همه چنین احساس نیازی داشته باشند.
در حال حاضر برگزاری مسابقات بینالمللی ایران یک امکان است. اما تا چه میزان از این امکان استفاده میشود؟ کدام یک از اساتید ما هستند که بتوانند با این قاریان ارتباط برقرار و برایشان صوت و لحن تدریس کنند؟ ما تعداد زیادی معلم قرآن داریم که میتوانیم از ظرفیت آنها استفاده کنیم و این طور نیست که بگوییم حتماً باید قاریان یا داوران بینالمللی به این عرصه ورود کنند.
ایکنا- از ابتدای گفتوگو در ذهنم بود که درباره آقای جواد فروغی از شما بپرسم. نظر شما در مورد فعالیتهای ایشان چیست و آیا ایشان هم میتواند به عنوان یک الگوی موفق معرفی شود؟
در فضای بینالمللی ندیدهام که فعالیتهای او در حد گستردهای نشر پیدا کرده باشد. ایشان هم تلاش خودش را کرده است اما اینکه تا چه میزان موفق بوده را نمیتوانم به صورت دقیق بگویم.
ایکنا- اگر در فضای آسیبشناسی و ارائه راهکارها مطلبی دارید، بگویید. البته یکی از مهمترین راهکارها تغییر روند آموزشی است و باید نگاهها به سمتوسوی دیگری معطوف شود.
بله. اینکه قرار باشد یک محفل برگزار شود و یک نفر قرآن بخواند موجب نمیشود که به موفقیت برسیم. مخاطب باید با قاری ارتباط برقرار کند. باید به فضاهای سنتی تلاوت قرآن توجه داشت و نمیشود آموزش رسمی را زیر سوال برد، اما باید به مسائل دیگر هم توجه داشت.
ایکنا- از اینکه برای انجام این گفتوگو دعوت ما را قبول کردید، مجدداً سپاسگزارم. سخن پایانی شما را میشنوم.
نکته پایانی که فراموش کردم در طول مصاحبه به آن بپردازم، اهمیت تصویرسازی در آموزش است. اگر این مسئله جدی گرفته شود میتوان در عرصه بینالملل هم موفق بود که البته مستلزم یک کار بلندمدت است.
در پایان از جنابعالی تشکر میکنم که من را دعوت کردید و امیدوارم بحث خوبی شکل گرفته باشد.
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام