به گزارش ایکنا، حجتالله جودکی، عاشوراپژوه و پژوهشگر تاریخ اسلام، شامگاه 3 مردادماه در سلسله درسگفتارهای عاشورایی که از سوی مؤسسه آموزش عالی امام خمینی فارس برگزار شد به بررسی مقاتل و تحریفات راه یافته به آن پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:
دو صفت از قدیم بیشتر برای امام حسین(ع) کاربرد داشته است؛ اول سیدالشهدا(ع) و سرور آزادگان؛ سیدالشهدا(ع) یعنی آقا و رهبر شهیدان و مفهوم سرور آزادگان هم روشن است.
در قرآن کریم آیه شریفه «وَلَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِۦ عِلمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمعَ وَٱلبَصَرَ وَٱلفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَـٰٓئِكَ كَانَ عَنهُ مَسـٔولٗ» بارها تکراز شده است یعنی از چیزی که به آن دانش نداری پیروی نکن. به عبارت دیگر، کاری را که به آن علم نداری انجام نده. در آیه دیگر فرموده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ. یعنی از بسیاری از گمانها خودداری کنید زیرا برخی از آنها گناه هستند و در جای دیگر فرموده است ظن و گمان باری از حقیقت ندارد لذا ما باید شناخت علمی پیدا کرده و از گمان و احتمال و شاید بپرهیزیم.
ماجرای کربلا در سال 61 هجری اتفاق افتاد و از این سال تا حوالی سال 150 هجری فقط یک کتاب در مورد کربلا نوشته شده است زیرا در قرن اول تا حدود سال 120 هجری قمری، نوشتن روایات ممنوع بود و تاریخ هم چیزی جز روایت نبوده است. از سال 150 تا قرن چهارم هم شاید فقط 3 یا 4 کتاب در مورد کربلا نوشته شد که در بسیاری از مواقع همپوشانی دارند و مادر همه این کتب مقتل الحسین ابومخنف بوده است. وی در نیمه اول قرن دوم زیست کرده و او همه تلاش خود را به کار برد تا مقتل الحسین را به صورت جامع و مانع به خوانندگان عرضه کند.
این کتاب حدود 113 روایت دارد و از زمان مرگ معاویه و روی کارآمدن یزید و بازگشت خاندان امام حسین(ع) بعد از کربلا به مدینه را بیان کرده است؛ برخی روایات آن کوتاه و برخی بلند است. بسیاری از مطالب این مقتل از افراد منفرد روایت شده است و ممکن است یک روای چند روایت را بیان کرده باشد و در مجموع کتاب حاصل تلاش طولانی و ماندگاری است.
او افراد زیادی را دیده و مورد مصاحبه قرار داده است و در برخی موارد شنیدهها را با سه یا چهار واسطه نقل کرده است و این نشان میدهد نزدیک 80 سال طول کشیده تا این روایات به دست ابومخنف رسیده است و او باید اینها را راستیآزمایی میکرد که دروغی نقل نشود. مثلا هانی بن ثبیت قاتل حضرت عباس(ع) بوده است و ابومخنف از او روایت نقل کرده و او طبیعتا به این مسئله دقت داشته است که فرد راوی آیا مخالف امام است یا موافق و آیا گذشت زمان سبب فراموشی او نشده است یا عمدا مطالب را وارونه گزارش نمیدهد؟
بنابراین وقتی ما مقاتلی چون این مقتل را میخوانیم باید دقت کنیم که آیا آن شناختی که مدنظر قرآن کریم است به دست میآید یا خیر؟ کتابی که الان ما میخوانیم در دوره ابی مخنف با چند واسطه رسیده ولی الان با 30 واسطه ممکن است رسیده باشد و از سویی مقتلی مجعول و پر از دروغ با همین نام مقتل ابومخنف چاپ شده است.
یکی از مصیبتهایی که نسل ما و نسلهای کمی قبلتر از ما گرفتار آن شدهاند منقولات شفاهی است یعنی کسی بالای منبر حرفی را زده است و شنونده بررسی نکرده است که حرفهای او آیا درست است یا خیر؟ امام علی(ع) فرمودند: وقتی خبری میشنوید با عقل مسئولانه به آن بنگرید و نه با عقل روایتکننده زیرا روایتکنندگان علم بسیارند ولی مسئولانهنگر در علم بسیار اندک. بنابراین اولین کار این است که چیزی را میشنویم صحت آن را بررسی و بعد نقل کنیم.
از قرن 5 به بعد مقاتل چشمگیری زیادی یافتند و البته آنها هم بر پایه روایت بوده است ولی گاهی اوقات خیلی به حاشیه رفتهاند و مطالبی دارند که با عقل و علم جور نیست، مثلا خوارزمی، مقتل الحسین دارد؛ او روایات را سلسلهوار با نقل شفاهی آورده است که شاید 12 نسل را در بر بگیرد و این امر خطرناکی است. معلوم است در ده تا 12 نسل اگر یک راوی ناموثق داشته باشد روایت قابل اعتماد نیست.
تا قرن 4 میکروب تحریف و جعل به ندرت وارد مقاتل شد ولی بعد از آن اینطور نیست مثلا در مقتل ابومخنف مطلبی خلاف عقل و تاریخ آشکار و جغرافیایی منطقه و طبیعت انسان نیست ولی در مقاتل بعدی الی ماشاءالله میکروب تحریف واقع شده است.
مثلا ابومخنف میگوید سپاه حر با هزار نفر در کربلا جلوی امام را گرفتند، بعدا سپاه کوفه به رهبری عمر بن سعد با 4 هزار نفر به کربلا آمدند یعنی سپاهیان دشمن 5 هزار نفر بود و در پایان روز عاشورا، عمر بن سعد بر 88 کشته سپاهش نماز خواند و آنها را دفن کرد. رسم اعراب بود که سر شهدا را به قبایل مختلف میدادند و وقتی سر شهدای کربلا را تقسیم کردند 72 سر بود که امروز هم معروف است و این نوشتهها با عقل جور در میآید.
در حالی که از قرن 5 به بعد مقاتل آمار عجیب و غریبی ارائه میکنند، افرادی به شهدا اضافه شده است که در کربلا نبودند. مثلا در اسرارالشهاده دربندی، تعداد سپاهیان عمر سعد تا یک میلیون و 800 هزار نفر رسیده است و این دروغ آنقدر روشن است که زود میفهمیم ولی گاهی مجعولاتی وجود دارد که اینقدر روشن نیست.
منابع تحریفشده صرفا منحصر به عاشورا نیست و در حوادث دیگر هم وجود دارد؛ حجم زیادی به عنوان میراث اسلامی به دست ما رسیده است ولی باید اینها را با قرآن سنجش کنیم و اگر هماهنگ نبود باید آن را به دیوار زد. خود قرآن هم فرموده است هر چیزی را میشنوید درباره آن تعقل و تفکر کنید و اگر علم ندارید تبعیت نکنید.
روایات اعم از فقهی و تاریخی و اعتقادی و ... با این مشکل روبرو هستند و باید اول به پالایشگاه حقیقت بروند و با سنجش دقیق مورد استفاده قرار بگیرند. بنده تمامی مقاتل را از ابتدا تاکنون بررسی کرده و هزاران روایت در مورد کربلا را دیدهام و بعدا 113 روایت مقتل ابومخنف را مورد صحه قرار دادهام. کتاب ارشاد شیخ مفید هم مطالب زیادی از ابومخنف نقل کرده است و آن هم کتاب خوبی است. در دوره معاصر هم حماسه حسینی شهید مطهری با بسیاری از تحریفات مخالفت کرده است. شهید جاوید مرحوم صالحی نجفآبادی و نفس المهموم شیخ عباس قمی هم کتابهای مفیدی هستند البته شیخ عباس همه روایات را آورده است و از این رو روایات ضعیف هم در آن وجود دارد ولی کتاب هنرمندانهای است.
بنده مقدمهای بر مقتل ابومخنف نوشتهام و در بخش مقاتل نسل سوم، داستانهای مجعول مرتبط با کربلا را آوردهام مانند عروسی حضرت قاسم(ع) در کربلا، که اولین بار مرحوم کاشفی در روضةالشهدا آن را آورده است و تا قبل از آن چنین چیزی وجود نداشته است و شهید مطهری هم آن را نقد کرده است یا شهادت دختر سه ساله امام(ع) تا قرن 8 در کتب تاریخی نیست و از قرن 8 بر اساس خواب یک نفر وارد تاریخ شده است.
در مورد حضرت رقیه، کلیپی از یکی از علمای معاصر ملاحظه کردم که از ایشان در مورد آن بزرگوار پرسیدند و ایشان فرمود که حضرت رقیه دختر یکی از شهدای کربلا بوده است نه امام حسین(ع)؛ از این موارد زیاد داریم و یکی از مصیبتهای ما این است که علما به موقع اقدام به موضعگیری نکردهاند مثلا زمانی که برخی قمه زدند و قفل بر کمر بستند اگر بزرگان در برابر آن میایستادند نیاز نبود امروز با زحمت زیاد بخواهیم جلوی قمهزنی را بگیریم.
مرحوم شهید مطهری در مورد روضهخوانی آورده است که روضه از دوره تالیف روضةالشهدا رواج یافت زیرا وعاظ سواد لازم را برای رجوع به منابع اصلی نداشتند و از روی این کتاب روضه میخواندند. روضهخوانی واقعه ماندگاری از کربلا نبوده و نیست و اولین مجلس نوحهخوانی را یزید برپا کرد زیرا میخواست جلوی رسوایی خود را بگیرد چون در برابر حضرت زینب(س) و سخنان امام سجاد(ع) درمانده شد.
برخی میگویند اولین مراسم عزاداری و نوحه برای امام حسین(ع) در زمان حضرت آدم برپا شده است ولی آیا این مطلب سند معتبری دارد؟ آیا امام حسین(ع) در آن زمان متولد شده بودند. اینها تحریفاتی است که به کتب تاریخی ما راه یافته است.
مطلب دیگر در مورد اسب امام یعنی ذوالجناح است که فقط در کتاب مرحوم کاشفی یعنی روضةالشهدا نقل شده است؛ اینکه امام با التماس از دشمن جرعهای آب طلب کند یا پیشنهاد سهگانهای که به امام نسبت دادهاند و برخی از مورخان آن را دلیل صلحطلبی و برخی دلیلی برای قصد تشکیل حکومت از سوی امام قلمداد میکنند مطالبی است که جای بحث و تحقیق دارد.
مسئله دیگر اربعین است که مثلا ابن طاووس گفته است که در اربعین اول، خاندان امام(ع) به کربلا برگشتند ولی با شرایط جور در نمیآید یا داستان زعفر جنی و مسلم گچ کار، سفر امام در روز عاشورا به هندوستان که اینها صحت ندارد؛ یعنی نسبت دادهاند امام در روز عاشورا به هندوستان طی الارض کرد و سلطان آنجا را که گرفتار شیر بود نجات داد که کاملا خلاف عقل است. خون چکیدن از درختان و سنگها در روز عاشورا هم از مطالبی است که ربطی به کربلا ندارد و حتی وقتی فرزند پیامبر(ص) وفات کرد و ماه گرفتگی ایجاد شد ایشان ربط بین مرگ ابراهیم و ماهگرفتگی را نفی فرمودند.
اهمیت پالایش این وقایع تاریخی از آن جهت است که مطالب دینی اصیلی به دست نسل جوان ما برسد که در آن خرافه و تحریف نباشد کما اینکه اگر نسبل گذشته علمای ما این کار را کرده بودند امروز شاهد این همه تحریفات نبودیم.
انتهای پیام