یکی از چالشهای کنونی در جامعه امروز، وجود آسیبهای اجتماعی مانند بدحجابی، کمتوجهی و یا بیتوجهی به قانون یا بیتوجهی به سیر نهادینهشدن یک قانون در اجتماع است و برای آنها باید تدبیری با رجوع و بازخوانی مجدد سیره نبی گرامی اسلام اندیشیده شود.
اینکه اگر پیامبر(ص) در دوره کنونی بین ما بودند چه احکام و مسائلی را اولویت اصلی قرار میدادند و چه مسائلی را فرعی و چه مواجههای با ناهنجاریهای کنونی داشتند موضوعات مهمی است که خبرنگار ایکنا در بخش دوم مصاحبه خود با حجتالاسلام والمسلمین هادی صادقی، استاد دانشگاه و رئیس مرکز توسعه حل اختلاف قوه قضائیه، به آنها پرداخته است؛ حاصل این گفتوگو را با هم میخوانیم:
بخش اول این گفتوگو با تیتر پیامبر(ص) با اخلاق خوش، گذشت و اغماض مردم را به اسلام دعوت میکرد منتشر شده است.
ایکنا ـ اگر پیامبر(ص) در جامعه فعلی ما بودند با توجه به شرایط و وجود مشکلات و آسیبها، و در هنگامی که ممکن است به خاطر حفظ برخی فروع و احکام، اصول هم از دست برود چه چیزی را محور قرار میدادند و حفظ میکردند و درباره چه مسائلی سهلتر میگرفتند؟
پاسخ به این سؤال آسان نیست زیرا به نظام اولویتهای اخلاقی ما بازگشت دارد که کار بسیار سنگینی است و متن آمادهای نداریم ضمن اینکه باید شرایط امروز ایران و جهان را هم ملاحظه کنیم که دانش وسیعی میخواهد؛ هر کسی هم چیزی بگوید بیشتر در سطح حدسیات است که بنده هم اشاره میکنم ولی بحث متقن علمی نمیتوان ارائه کرد.
حضرت وقتی کار دعوت به اسلام را شروع کردند از ابتدا نفرمودند همه احکام باید از طرف همه رعایت شود بلکه فرمودند فقط کلمه لا اله الا الله را بگویید و رستگار شوید و بعد که قدرت اسلام بیشتر شد و زمان گذشت دستور به بخشی از احکام الهی دادند، چندین سال اصلا حج و خمس و زکات و ... وجود نداشت؛ بنابراین اصل را اعتقاد و ایمان به خدا و تقویت روح ایمانی گذاشتند و افرادی تربیت کردند که قدرت روحی داشتند و زیر شکنجه هم دست از خدا برنمیداشتند و برخی هم شهید شدند در حالی که به خیلی از این احکام عمل نمیکردند.
ابتدای کار، ایمان و ایستادگی پای آن مهم بود و بعد اخوت و برادری ایمانی ایجاد کردند، اول اخلاقیات را بین مردم رواج دادند و فرمودند که پیوند اجتماعی و محبت و اخوت بین شما باشد و به تدریج احکام خمس و زکات و جهاد و ... آمد البته حکم جهاد زودتر آمد زیرا لازم بود ولی شرابخواری بعدا ممنوع شد، قماربازی هم همینطور و به تدریج این موارد نهی شد. چون قدرت اجرای این احکام هم وجود نداشت لذا ابلاغ نشد و از طرفی اگر قرار بود همه احکام یکجا اجرا شود خیلی از افراد جذب نمیشدند و جامعه ایمانی شکل نمیگرفت. پیامبر با اخلاقشان کار را پیش بردند و نه با بگیر و ببند. البته ما در موضع ابتدای اسلام نیستیم ولی سؤال این است که با وجود گذشت 1400 سال از صدر اسلام آیا جامعه ما شبیه تازه مسلمانان در صدر اسلام به لحاظ قوت ایمانی و آشنایی با دین نیست؟ آیا ما دوره پهلوی را سپری نکردهایم که دینزدایی کردند؟ گویا یک دوره جاهلیت بوده است و ما از آنجا به وضع امروز منتقل شدهایم؛ قبلا هم مؤمنین بودند ولی رنگ و بوی جامعه دعوت به سوی خدا نبود و مصادیق زیادی داریم که دعوت به غیرخدا است و در خیابان و محله خود میبینیم.
حالا وضع اینطور است ولی امام(ره) تندروی نداشت گرچه عدهای در دوره ایشان عملیات اجتماعی تند داشتند که همین افراد الان از آن طرف بوم افتادهاند و ضد احکام اسلامی شدهاند؛ روش پیامبر(ص) را اگر بخواهیم درک کنیم باید به تدریج به سمت احکام برویم و ارزشهای ایمانی و اخلاقی را مراعات کنیم. باید تدریج را در این مسئله رعایت و سپس تکتک موارد را به اجرا بگذاریم.
ایکنا ـ ما در بحث حجاب اگر بخواهیم طبق سیره پیامبر(ص) عمل کنیم چه مراحلی را باید برای اصلاح وضع موجود طی کنیم؟
این مراحل روشن است؛ اول آگاهیبخشی است بعد ایجاد انگیزه و ترغیب؛ رغبوا و لا تنفروا. این اصل کار است و ما باید رغبت به حجاب ایجاد کنیم وگرنه با تنفر چیزی حل نمیشود ولو اینکه موقتا بتوانیم جلوی برخی کارها را بگیریم؛ واقع مطلب این است که آگاهی کاملی در این مقوله وجود ندارد و اگر آگاهی باشد انگیزهها برای رعایت حجاب در برخی ضعیف است همچنین اگر این دو باشد ولی ممکن است برخی امور دیگر باعث بیرغبتی و لجاجت و مقابله دختران و زنان به خاطر برخی رفتارهای نادرست شده است. ما باید این خط غلط را اصلاح کنیم زیرا انگیزه و اراده و ایجاد رغبت و تشویق لازم دارد و مقدار اندکی هم مجازات اجتماعی لازم دارد؛ اصل را نباید بر مجازات بگذاریم البته برخی مجرم هستند و با آگاهی و عامدانه مرتکب یکسری امور میشوند حتما باید برای آنها مجازات جدی در نظر گرفته شود ولی با عموم مردم خیر. عموم مردم که از این دسته نیستند.
برخی از مردم هم به مرحله لجاجت و بیانگیزگی میرسند و باید برای آن تدبیری کنیم؛ شاید عدهای، دلایل بیانگیزگی را به مسائل اقتصادی مرتبط کنند که این بحث، منطقی نیست ولی ربط روانشناختی دادهاند و اگر با برخی افراد صحبت شود تایید میکنند که مشکلات اقتصادی، دلیلی برای خرابکردن دینمان نیست. گذر روانشناختی که صورت میگیرد افراد از مشکلات اقتصادی پلی به تخریب عقاید میزنند که این مسئله با اینکه درست نیست ولی در واقعیت وجود دارد. باید مراقب این گذرهای روانشناسی باشیم و تدبیر کنیم.
ایکنا ـ برخی از رفتارها موجب تنافر از دین میشود، آیا در لسان روایات راهکاری برای این مسئله وجود دارد؟
شاید برخی عکسالعملها باعث ایجاد لجاجت شده است لذا راه رفع آن هم برداشتن عاملی است که لجاجت را ایجاد میکند؛ اگر سیستمی نتواند مردم را با قانون خود همراه کند شکست میخورد بنابراین باید مقبولیت برای قانون ایجاد کنیم زیرا بدون مقبولیت، تقابل صورت گرفته و قانون تضعیف خواهد شد. ما نباید حرمت قانون را خودمان از بین ببریم. حرمت قانون اگر شکسته شود بدتر از آن است که چند خلاف صورت بگیرد و ما با دست خودمان گاهی قوانینی میگذاریم که اصل قانون مخدوش است و باید این موارد حذف و نسخ شوند مانند قانون ممنوعیت نصب دیشهای ماهوارهای. الان جلوی مراکزی که باید این قانون را اجرا کنند دیش ماهواره دیده میشود لذا باید به سمت اصلاح برویم یا اگر قرار است قانونی اجرا شود باید زمینه را فراهم کرده و برای مردم بسترسازی مناسب داشته باشیم وگرنه همیشه با چوب قدرت و پلیس کاری از پیش نخواهد رفت. برای اجرای قانون 95 درصد مردم باید همراه شده باشند و 5 درصد برای ضابط و مجری قانون باقی بماند نه برعکس زیرا پلیس نه میتواند و اگر بتواند هم نمیخواهد و مردم هم همراهی نمیکنند لذا شکست خواهد خورد.
ایکنا ـ یعنی وقتی قرار است قانون وضع شود باید ابتدا ببینیم که چقدر جامعه پذیرای آن است و اگر هم پذیرش برای آن نیست قانون وضع نکنیم مگر اینکه اقناع ایجاد شود، این برداشت من درست است؟
بله؛ یعنی در حقیقت باید مقدمات کار فراهم شود؛ این خودش یک مسئله است که چرا فلان کار باید ممنوع شود یا فلان کار باید انجام شود؟ بله اگر خدا گفته بود ممنوع کنیم ولی همین هم باید با اقناع باشد تا مردم همراه شوند و بعد اجرا کنیم. بماند که مواردی هست که اصلا خداوند نگفته است؛ مثلا بحث ممنوعیت ورود بانوان به ورزشگاهها را خا نگفته، شاید بگوییم ممکن است اینجا گناه شود پس ممنوع است، مگر در جاهای دیگر گناه نمیشود. این ممنوعیت وجهی ندارد، آن گناه ممنوع است لذا باید زیرساخت و مقدمات حضور بدون گناه را فراهم کنیم و از طرف دیگر فرهنگسازی هم بشود. با باشگاهها صحبت کنیم فرهنگ اخلاقی را رواج دهند تا فضا به ابتذال کشیده نشود؛ ما چون اقداماتی را که باید انجام دهیم انجام نمیدهیم سادهترین راه را که ممنوعیت است انتخاب میکنیم.
ما نباید تحت فشار بیرونی بعدا تسلیم شویم و کاری را انجام دهیم و باید از قبل تدبیر و زمینهسازی درست داشته باشیم؛ اوایل انقلاب همه ورزشها تقریبا برای بانوان مشکل داشت و ممنوع بود ولی به تدریج راه درست آن را پیدا کردیم و حالا هم باید راه آن را پیدا کنیم و تسهیلاتی برای بانوان فراهم شود.
ایکنا ـ گاهی روند حرکت جهانی و ارتباطاتی که مردم دارند سبب میشود درصد قابل توجهی بگویند ما چیزی مثلا به نام حجاب را اصلا قبول نداریم، در این موارد هم نباید به زور متوسل شد؟ افرادی هستند که میگویند ما اصلا حجاب به این شکل را دستور قرآن نمیدانیم، در این صورت چه باید کرد؟
عدهای در هر جامعهای ممکن است مخالف یک قانون باشند و حتی نمایندگان مجلس هم وقتی قانونی وضع میکنند حتما عدهای مخالف هستند ولی وقتی قانونی تصویب شود همه موظفند اجرا کنند و این مسئله در لیبرالترین جوامع هم وجود دارد؛ ممکن است فردی مسلمان نباشد و جزء اقلیتها باشد که حجاب بر او واجب نیست ولی باید به قانون پایبند باشد؛ البته اینکه ما تا چه مقدار از حجاب را لازم بدانیم و چه مقدار لازم نیست و اینکه اگر بدحجابی دیدیم چه کنیم زمینه فکری، روانی، اجتماعی و قدرت مجریان را لازم دارد تا بتوانیم قانون مناسب وضع و بعد اجرا کنیم. مجموعه آموزش و پرورش ما باید پای این کار بیاید.
نکته دیگر اینکه برخی از مردم عادت کردهاند با برخی قوانین به راحتی مقابله میکنند که به خاطر ضعف در تربیت اجتماعی است و نهادهای مسئول ضعیف عمل کردهاند که از جمله آموزش و پرورش اینطور است. باید بچهها ملتزم به قوانین باشند ولو اینکه قبول نداشته باشند و تا این درست نشود ما باز این مشکلات را خواهیم داشت. عمده این کار به آموزش و پرورش برمیگردد ولی صدا و سیما و رسانهها و خانوادهها باید بر حرمت قانون تاکید داشته باشند و بر روی آن کار کنند؛ احترام به قانونی که حتی ممکن است ما قبول نداشته باشیم؛ یک مورد قوانین راهنمایی و رانندگی است. خیلی از این قوانین قدیمی هستند و جدید نشدهاند ولی تا وقتی هستند باید اجرا شوند. ما کسانی داریم که در ایران راننده درجه یک هستند ولی وقتی به یک کشور دیگر میروند مردود میشوند چون آنها سختگیری زیادی دارند و به راحتی به کسی گواهینامه نمیدهند. اینطور نیست که کسی فقط گاز و دنده و فرمان را میشناسد گواهینامه بگیرد بلکه باید قوانین، ملکه او شده باشد.
این ناهنجاری بزرگی که در رانندگی داریم به خاطر عدم تربیت کافی است و از جمله آفات آن کشتار و جراحتهایی است که صورت میگیرد و خساراتی که به وسایل نقلیه وارد میشود و از همه بدتر تخریب اعصاب مردم در حین رانندگی و ضایعکردن حق و حقوق دیگران است و گاهی هم راهبندان طولانی به خاطر یک بینظمی ایجاد میشود.
گفتگو از عطاالله اسماعیلی
انتهای پیام