به گزارش ایکنا، سیدمجتبی حسینی، استاد حوزه و دانشگاه، شامگاه 22 خردادماه در نشست علمی «شکوفایی شخصیت» با اشاره به برخی اصول تربیتی برای شکوفایی شخصیت، گفت: گاهی ما حتی در مواجهه با همسر و فرزندمان وقتی از «چرایی» یک موضوعی میپرسیم چرایی از روی بازخواست و مداخله است نه علتیابی. بین این دو فرق زیادی وجود دارد. میگوییم چرا تکلیفت را ننوشتی، چرا پیامک ناجور زدی؟ چرا و چرا...
وی با بیان اینکه ما آنقدر افکار متشتت نه تنها در ذهن بلکه وارد قلبمان کردهایم که وقتی مطلبی را میخواهیم بگوییم با تردید میگوییم، افزود: همه انرژی ما برای جذب دیگران، محدوده حلق تا زبان و چهره ظاهری است یعنی وقتی جایی برای سخنرانی میخواهیم برویم به مدل لباده و عمامه و لباسمان میپردازیم چون احترام به مخاطب است ولی اصل قضیه این نیست بلکه مهم این است که آیا منِ مربی به حرفهایی که میزنم ایمان دارم یا خیر؟
وی ادامه داد: لیستی در ذهنمان برای نصیحت و خودسازی و دیگرسازی داریم و صفحات اجتماعی هم از این حرفها پر و برخی هم دروغ است ولی بدانیم که اینطوری به جایی نخواهیم رسید.
حسینی با بیان اینکه بیخیالی و زودرنجی، بیماری است، نه جرم، اظهار کرد: مبنای ما در شکوفایی شخصیت این است که اخلاق سالم در زندگی سالم و موجود سالم است و موجودی که از او جرم سر میزند، ریشه بیماری او را باید بشناسیم. بنده در یک سخنرانی در سال 64، در مورد پوشش بد برخی از زنان حضور داشتم، آن وقت خیلی گفته میشد که در کنار کار انتظامی باید کار فرهنگی هم بکنیم ولی بنده معتقدم اول باید مسائل اجتماعی را ریشهیابی کنیم.
وی افزود: الان اگر کسی در جمع ما سرفه کند، آیا باید او را کتک بزنیم تا سرفهاش قطع شود، آیا این راه حل است؟ یا سراغ او برویم و بگوییم عزیزم شما سرفه نکن آیا این هم راه حل است؟ او یک شربت سرفه لازم دارد، نه کتک میخواهد و نه کار فرهنگی. بنابراین گرفتن گلو جرم نیست ولی در فضای اجتماعی که فرد دائما سرفه میکند و فضا را بهم میزند، از آن تلقی جرم میشود.
حسینی تصریح کرد: خیلی چیزها جرم نیست ولی چون به ریشه آن توجه نداریم تبدیل به جرم میشود؛ مقایسه بیش از حد خود با دیگران که قبلا عمدتا بانوان درگیر آن بودند ولی الان در آقایان هم به میزان زیادی رشد یافته است. اینکه فلانی ماشینش را عوض کرده و آن یکی فوق لیسانس گرفته و اینقدر درآمد دارد. مقایسه مستمر خود با دیگران جرم نیست ولی ریشهای برای برخی جرمها میشود.
حسینی اضافه کرد: اگر کسی قصد دارد مربی خوبی باشد باید مراقب این موضوعات باشد؛ اینکه بچه من خودش را زیاد با دیگران مقایسه میکند یا خیر؟ البته میگوییم بچه که به خودمان برنخورد وگرنه خودمان هم اینطوری هستیم. بدآمدنهای بیدلیل، خوشآمدنهای بیدلیل، عدم توانایی اظهار موضع در برابر طرف مقابل، جرم نیست ولی تبدیل به جرم میشود؛ مثلا بچه آنقدر خجالتی است که جرئت نه گفتن و اظهار موضع در برابر دیگران را ندارد و من معتقدم عاقبت این بچه از بچهای که ظاهرا میگوییم شرور است بدتر خواهد بود.
استاد دانشگاه با بیان اینکه در مدارس متاسفانه اجازه تخلیه چنین شرارتهایی را نمیدهیم، افزود: بچه زیاد خجالتی خطرناکتر است البته شرور بیش از حد هم بیماری و خطرناک است. گاهی فرزندان خیلی محبتزده در بعد منفی هستند و تا کسی به آنها محبت کرد جذب او میشوند و این حد افراطی بیماری است چون فردا با دعوت یک نسکافه و رساندن از دانشگاه تا خانه، خود را خواهد باخت. محبت به دیگران عالی است ولی اگر از حد گذشت ریشهای برای وقوع جرم خواهد شد.
حسینی با بیان اینکه یک چیز مهم و حیاتی الزاما یک چیز سخت نیست، تصریح کرد: در زندگی طبیعی، حیاتیترین چیزها گواراترین و راحتترینها هستند، حیاتیتر از غذا که نداریم ولی آیا کسی از غذاخوردن گلایه میکند؟ اگر قرآن و قرآنخوانی برای ما سخت است چون زندگی ما طبیعی نشده است وگرنه «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ». قرآن را خداوند برای انسان سهل قرار داده ولی زندگی ما طبیعی نیست که تمایلی به قرآن نداریم.
وی افزود: ما آنقدر از زندگی واقعی و درست فاصله گرفتهایم که کارهای واقعی برای ما سخت شده است. نماز خواندن برای ما سخت است در صورتی که خدا واقعا سختی نخواسته است «و انها لکبیرة الا علی الخاشعین». نسل جدید، خودخواه و نازپرورده هستند و پای فیلم و کارتونی بزرگ شده که ما بیحجابهایشان را حذف و فکر کردیم اسلامیشده است، چنین فرزندی یاد نگرفته که چرا و چگونه باید نماز بخواند.
وی با بیان اینکه بچه خاشع بار نیامده که نماز بخواند، گفت: دو ساعت فلان ورزش را انجام میدهد ولی حاضر نیست 4 دقیقه نماز بخواند زیرا قرآن و نماز برای خود ما هم راحت نشده است و وقتی میخواهیم نماز را تبلیغ کنیم، دروغ میگوییم. خود قرآن میفرماید نماز سخت است مگر برای کسانی که خاشع هستند.
وی افزود: این تعبیر «هر چی تو بخواهی» که در تربیتها ما رواج یافته درست نیست، فرق پزشک و آشپز در این است که آشپز تلاش میکند برای خوش آمدن ذائقه دیگران غذا درست کند ولی پزشک داروی تلخ میدهد تا ذائقه بیمار را درست کند. مبنای بحث ما در کتاب شکوفایی شخصیت، یک زندگی واقعی و به تعبیر امروز ارگانیک است. آن چیزی که با نظام طبیعت و هستی سازگار است.
این پژوهشگر دین اضافه کرد: هیچ چیز سخت و دشواری وجود ندارد و شریعت ما شریعت سهله است و اگر جایی احساس کردیم چیزی سمحه و سهله نیست از مسیر طبیعت و آفرینش فاصله گرفتهایم، کیست که از خوردن آب لذت نبرد و اگر لذت هم نبریم گواراست. هر گاه در مسیر تربیت دیدیم اصولی هست که یا برای خودمان و یا برای سوژه سخت است، قبل از پیادهکردن این اصول ببینیم مشکل کجاست که برای او سخت است.
حسینی تصریح کرد: انسان به صورت طبیعی نباید دروغ بگوید کما اینکه اگر سالم است باید غذا بخورد و اگر غذا نمیخورد باید به دکتر مراجعه کنیم و اگر دروغ میگوید باید ببینیم چرا؟ کار فرهنگی هم لازم نیست چون فقط تا حدودی جواب میدهد.
وی با بیان این نکته که به طرز طبیعی دین با وجود انسان سازگار است و اگر دین برای ما سخت است دنبال درمان باشیم، افزود: اینجا کار فرهنگی و خشونت لازم ندارد؛ اینکه فرمود تو به پدر و مادرت احسان کن، در این کار فرد باید لذت ببرد و اگر لذت نمیبرد شاید یکی از دلایلش این باشد که از والدین این کار را یاد نگرفته است یا والدین آنقدر او را سرزنش کردهاند که بچه از احسان به والدین لذت نمیبرد و اعتماد به نفس او ضعیف شده است.
حسینی بیان کرد: تمام مسائل اخلاقی باید از این زاویه مورد توجه قرار بگیرد. حتی اگر فرزند ما هشت سال دارد و در جو روزه گرفته و در روضه شرکت میکند با اینکه خوب است ولی نباید خیلی خوشبین باشیم و باید دینداری او را عمیق کنیم. پس باید به ریشههای جرم بپردازیم و فقط با خود جرم برخورد نکنیم.
وی در ادامه گفت: گاهی ما برخی چیزها را جزء محسنات میدانیم و میگوییم فلانی خیلی خجالتی و مؤدب است ولی خجالتی بودن زیاد هم خوب نیست و میتواند ریشه جرم باشد. یا رقابتطلبی در حد متعادل خوب است ولی رقابت بیش از حد میتواند باعث شود فرد دست به جرم بزند. فلانی دوست دارد در هر جمعی، رئیس و رهبر گروه باشد که در حد متعادل خیلی صفت خوبی است ولی اگر رها شود بد خواهد شد و رئیس دزدها میشود.
حسینی بیان کرد: غیبت در جامعه ما زیاد است با اینکه ما کار فرهنگی هم زیاد کردهایم ولی باز رواج دارد، باید دنبال ریشهیابی برویم. کیست که نداند غیبت بد است ولی باز غیبت میکنیم. امام علی(ع) فرمودند اشتباه فکر میکند کسی که تصور میکند حلالزاده است و او گوشت مردم و برادر مرده خود را با غیبت کردن میخورد. ما با وجود چنین تعابیری چرا غیبت میکنیم؟ آیا جز عقدههای فروخفته است؟ البته برخی ناشی از مسائل اجتماعی است که ما گاهی موضوعات کوچک را بزرگ جلوه میدهیم و برخی مسائل بزرگ را کوچک ولی به هر حال برای درمان بیماریهای اخلاقی نیاز به ریشهیابی داریم.
انتهای پیام