به گزارش ایکنا، شهرام پازوکی، استاد دانشگاه تهران، 5 خردادماه در نشست علمی «مناسبات عرفان و جریانهای فکری معاصر»، که به صورت اینستاگرامی برگزار شد، گفت: اولین جریان مدعی عرفان اسلامی در دوره معاصر، جریانی است که مسئله جداسازی عرفان از ادیان را پیگیری میکند و این در حالی است که عرفان مقولهای جداناشدنی از ادیان بوده است؛ قاعده سهگانهای که همه عرفا آن را بیان میکنند یعنی حقیقت، شریعت و طریقت حاکی از آن است که این سه جنبه در همه ادیان الهی وجود دارد و سبب شده تا عرفان و ادیان جداناپذیر باشند و این سه مقوله کلید فهم بسیاری از مسائل عرفانی است.
پازوکی با بیان اینکه ادیان سه جنبه حقیقتی، شریعتی و طریقتی دارند، تصریح کرد: البته اینها هر کدامشان خود را دارند و آنچه در تاریخ عرفان دیده میشود، عرفانِ ادیان اعم از ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی است؛ مذهب پروتستان در مسیحیت که قصد داشت ساز مخالفت با الهیات مسیحی بزند به تدریج ساز عرفان بدون دین و متکی به انسان را کوک کرد و عرفان غیرآسمانی و متکی بر زمین و البته در بسیاری از موارد خرافی به میان آمد. عرفانی که خارج از جنبه معنوی ادیان و غیروحیانی است. ما در سراسر قرون وسطی، سخنی از عرفان غیردینی نداریم و در عالم اسلام هم عرفان بیرون از دین معنا نداشته است.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه در ایران معاصر جریاناتی از عرفان را شاهدیم که قصد دارند بیرون از دین فعالیت کنند، اظهار کرد: بنده قصد ندارم بگویم ادیان غیرابراهیمی عرفان ندارند بلکه عرفان نابی هم دارند، علامه طباطبایی میفرمود که روح توحید در پانیشاتها، انسان را مست میکند ولی واقعیت این است که جریان عرفان بدون دین، درایران رو به رواج است.
پازوکی اضافه کرد: جریان دیگری که در دوره معاصر ایران رخ داده است، تلاش برای این است که نسبت بین تصوف و عرفان را بهم بزنند، تصوف همیشه طریق وصول به حقیقت بوده است که همان معرفت حضرت حق و عرفان قلبی است و در طول تاریخ اسلام هر گاه سخن از مناهج بوده از لفظ تصوف استفاده میکردند ولی این جریان در تلاش است که تعبیر عارف را به جای صوفی به کار ببرند و بگویند تفکر عرفانی چیزی جدا از تفکر صوفیانه است.
عضو هیئت علمی گروه فلسفه فرهنگستان هنر ایران تصریح کرد: فقط در ایران شیعی از اواسط دوران صفویه اوضاعی پیش آمد و مخالفتهای جدیدی عمدتا به بهانه ضدیت با شیعه با تصوف آغاز شد و آنها را متهم به سنی بودن کردند و حتی 12 حدیث در این زمینه جعل شد که بی سابقه است و این روایات تا قبل از صفویه سابقه ندارد. از آن زمان تاکنون کلمه عرفان به عنوان زمینهای برای تصوف افزوده شد و میگویند «تصوف و عرفان» تا آن را از طعن مخالفان محفوظ بدانند. این کار شبیه همان چیزی که در مورد فلسفه رخ داد و حکمت را به آن افزودند تا واژه عامی باشد که در قرآن کریم هم مورد تاکید است.
پازوکی با بیان اینکه اگر کسی با تفکر عرفانی مخالف باشد با تصوف و فلسفه مخصوصا فلسفه صدرایی که جنبه عرفانی قوی دارد مخالف است و در تمامی کتب ضد تصوف، فرقی بین بایزید و ملاصدرا قائل نشدهاند، اضافه کرد: اگر کسی کتب علیه تصوف را در دوره صفویه تاکنون نگاه کند آنچه در دوره صفویه در رد مولانا گفتهاند در رد ملاصدرا هم گفتهاند. چند سال قبل نشریهای در اصفهان منتشر میشد که حوزوی هم بود و یکی از نویسندگان آن گفته است صدرائیان یعنی کسانی مانند علامه حسنزاده آملی، صوفیانی نوپدید هستند که نشان میدهد نویسنده کلا با این تفکر مخالف است.
وی با اشاره به اینکه نفس جداسازی عرفان از سنت تصوف مانند جداکردن عرفان از ادیان به صورت کلی خطراتی دارد و موجب انحرافاتی است، افزود: این سبب میشود به عرفانی برسیم که از ریشه کنده شده و در خلا است و ندانیم منشا و منتهی و طریقه و تاریخ آن چیست و بزرگان آن چه کسانی هستند. وقتی از آنها بپرسیم بزرگان شما چه کسانی هستند میگویند ائمه(ع) که البته معلوم است ائمه(ع) عرفای بزرگی بودند ولی بعد از آن چه؟ در اینجا عارفتراشی میکنند و راه برای عارفان غیرملتزم به دین فراهم میشود و آن وقت نمیتوان بین عارف و غیرعارف تشخیص داد و شریعت اسلام هم که طریقت، روح آن است بدون روح خواهد شد.
پازوکی بیان کرد: تصوف و عرفان اسلامی حافظ و تقویتکننده شریعت بوده و وقتی عرفان را کنار بگذاریم شریعت را هم بی روح خواهیم کرد. این یکی از چالشهای عظیم در برابر تفکر فلسفی و عرفانی ایران معاصر یعنی فلسفه صدرایی است و به خصوص این چالش متوجه مذهب شیعه خواهد شد زیرا اگر آن را عاری از عرفان و تصوف کنیم در واقع حکم به جدایی تشیع از عرفان دادهایم و گفتهایم شیعه چیزی جز احکام فقهی ندارد.
وی افزود: در این صورت عارف و فیلسوفی در شیعه نخواهیم داشت و این همان چیزی است که برخی علمای سنی در مخالفت با عالمان شیعه گفتهاند؛ در دوره صفویه مرحوم قاضی نورالدین کتابی نوشت و مجبور شد بگوید چه حکما و عرفایی شیعه بودند تا از شیعه رفع اتهام کند و به همین دلیل به او عنوان شیعهتراش دادهاند. همین کتاب الذریعه آقابزرگ تهرانی هم به همین دلیل نوشته شد تا مفاخر شیعه معرفی شود.
استاد دانشگاه تهران اظهار کرد: مسئله دیگر اینکه کسانی داریم که حوزوی هستند و طرفدار عرفان ولی عرفان را به نظری تقلیل میدهند و به اصطلاح بنده، آن را به عرفان حوزوی و آکادمیک تبدیل میکنند. در میان رشتههای مختلف علوم اسلامی، رشته عرفان نظری در برابر عرفان عملی وجود دارد که در برخی از حوزهها به صورت غیر رسمی و در دانشگاهها به صورت رسمی تدریس میشود.
وی افزود: عرفان نظری عمدتا حاصل آراء و مباحث ابن عربی و تبیین و تشریح تفکرات او هست. مسئله این است که عرفان اسلامی که در سنت تاریخی به عنوان تصوف شناخته شده است، همواره نسبتی با حیات معنوی مردم و شئون مختلف آن در ایران و جهان اسلام داشته است ولی آیا اکنون که در حوزه و دانشگاه مشهور به عرفان نظری شده آیا نسبت گذشته را با اصناف مختلف مردم دارد؟ و به تبع آن آیا میتوان از عهده وظیفه اصلی عرفان، که ایصال به حق است برآید؟ آیا وظیفه تربیتی و اخلاقی جامعه را آن طور که قبلا در سنت اسلامی وجود داشته است هنوز هم دارد؟ آیا هنوز مخاطبانش مانند زمان مولانا همه اصناف مردم از بقال تا منجم و نانوا و ... را در بر میگیرد. در حقیقت مخاطبان عرفان نظری امروز در حوزه و دانشگاه آیا کسانی غیر از اهل علم هستند؟
عضو هیئت علمی گروه فلسفه فرهنگستان هنر ایران اضافه کرد: مثلا اگر فتوتنامهها را ببینید انواع مردم یعنی بقالان و قصابان و ورزشکاران و ... با آن مرتبط بودند ولی این ارتباط قطع شده است؛ نمیتوان عرفان را با عناوین نظری و علمی و عملی تقسیم کرد و آن را به عنوان یک فن و علم در ردیف دیگر علوم قرار داد، البته بزرگان عرفا از قدیم تلاش داشتند تا جنبه علمی به عرفان بدهند چون برخی از علما، تعالیم عرفان را تخطئه میکردند. با ظهور ابن عربی تغییر و تحولی ایجاد شد و در مکتب شارحان ابن عربی مثل قونوی به تدریج تصوف اسلامی، جنبه علمی یافت تا جایی که در مکتب ملاصدرا مباحث نظری در عرفان رسمیت یافت.
پازوکی با تاکید بر اینکه طرح مباحث عرفان نظری در سنت عرفان اسلامی رایج نبوده است، بیان کرد: در شروح فصوص الحکم میبینیم ابتدا از تصوف دفاع کرده ولی تاکید دارد که اینها از هم جدا نیست و آورده که وصول به خداوند دو نوع است؛ علمی و عملی؛ وصول علمی مشروط به وصول عملی و وصول عملی مشروط به وصول علمی است؛ در فلسفه جدا شدن نظر از عمل وجود دارد ولی در عرفان این کار درست نیست.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه عرفان نظری هیچ وقت در حوزه رسمیت نداشت، تصریح کرد: مسئله این است که رواج عنوان عرفان به عنوان علم حوزوی به جای تصوف که جامع نظر و عمل بود فقط در ایران به خصوص بعد از انقلاب ملموس شد و به تدریج سبب شد تا عرفان و تصوف مستقل و حتی در مواردی مانعة الجمع به کار رود و تصوف را آداب اهل طریقت بدانند و آن را مذموم بشمارند و عرفان را به عرفان نظری خلاصه کرده تا بگویند ممدوح است.
پازوکی اضافه کرد: امام خمینی(ره) فرموده است که عرفان به علمی گفته میشود که به مراتب احدیت و تجلیات پرداخته و هر کسی که این علم را بداند به او عارف گویند و هر کسی این علم را عملی نموده و از مرتبه عقل به قلب آورده و داخل در قلب نموده است به او صوفی گویند، حال چگونه برخی میان عرفان و تصوف تمایز قائل میشوند.
استاد دانشگاه تهران گفت: ایراد اساسی که به عرفان گرفته شده این است که معطوف به نظری شده و همین سبب تضعیف آن با عمل انسانی، اخلاقی، اجتماعی و هنری شده است و حتی بعد از انقلاب، هنر دینی از عرفان دور شد.
انتهای پیام