به گزارش ایکنا، حسن سبحانی؛ استاد دانشگاه تهران، 4 آبانماه در نشست علمی «درآمدی بر الهیات توسعه» که از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد با بیان اینکه ما انسان را واجد رسالت الهی میدانیم که در واژه عبادت خلاصه شده است، گفت: من از عبادت، مستند به آنچه برخی از مفسران مشهور بیان کردهاند تکامل را استنباط میکنم. فرض اول بنده این است که انسان در جستوجوی تکاملی با استفاده از همه استعدادها و امکانات و ظرفیتها است البته ممکن است آگاهانه یا غیرآگاهانه یکسری کارها را انجام دهد، ولی هدف او کمال است.
وی افزود: محیط و شرایط محیطی در بروز استعدادهای انسانی در عرصههای مختلف که میتواند تجلی آن تکامل باشد نقش دارد؛ انسان بماهو انسان متوجه این رسالت الهی است و از امکانات و داشتههای خود بیشتر استفاده میکند. اینکه انسان تا چه اندازه در طول زندگی خود میتواند با امکان تجلیدادن به استعدادهای خدادادی و استعدادهایی که در محیط وجود دارد او را بالا بکشد و کامل کند مقوله نسبی است و انسانهایی بیشتر و انسانهایی کمتر در این زمینه حرکت کردهاند.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه انسانها فراتر از اینکه کجا باشند و چگونه فکر کنند، این رسالت تکاملی را برعهده دارند و البته محیط نقش فراوانی در آن دارد، اظهار کرد: توسعه، یک مقولهای است که در آن انسان داشتههای کار خود را به رسیدگی میرساند. کشورهایی هستند که در قیاس با کشورهایی که ویژگی آنها را ندارند و از طرف خود و دیگران توسعهیافته تلقی میشوند؛ توسعهیافتگی به عنوان یک امر نسبی پدیده انسانی است که از سال 1953 میلادی به خصوص در اروپای غربی شروع شده است و در 1870 یعنی 150 سال قبل محصول داده است و فهم این توسعهیافتگی از مهمترین مسائل غریب بین ما است چون غرب را نشناختهایم. برای فهم توسعهیافتگی باید غربشناسی کنیم.
وی افزود: غربشناسی هم محصول یک جغرافیا یعنی اروپای غربی و نژاد سفید و یک دین یعنی مسیحیت و یک نظام اقتصادی یعنی نظام سرمایهداری و فلسفه روشنگری است. این 5 مؤلفه ارکان توسعه غربی را تشکیل داده است که بنده از 1650 شروع آن را ذکر کردم ولی برخی آن را به دوره جنگهای صلیبی نسبت میدهند.
سبحانی اضافه کرد: این توسعه معجونی از استثمار و رنج و تنازعات مذهبی و اندیشه و تلاش و ... است و کشورهایی که درگیر این مقوله بودند و زندگی مردم خود را در قرون متمادی ساختند و توسعهیافته شدند صحیح یا غلط از ویژگیهایی برخوردار شدند که از سال 1945 و جنگ جهانی دوم دیگر نیاز نداشتند با روشهایی چون کشورگشایی و حضور در کشورهای دیگر حرکت خود را استمرار دهند زیرا چنان با توسعه خود دنیا را تحت تاثیر قرار دادند که خود کشورهای توسعه نیافته مقاومت خود را در قبال دستاوردهای آنان از دست دادند و توسعهیافتگی را مانند توسعهیافتهها شدن تلقی کردهاند.
وی با بیان اینکه من نمیگویم این کار بد یا خوب است، اظهار کرد: توسعهیافتگی با همه تاریخ درخشان و در عین حال مملو از ظلم پدیدهای بوده است که بشر امروز آن را پسندیده است و برای تمسک به آن سبک از زندگی حتی از طریق انفعال میکوشد؛ درست است که انگلیس در کابینه خود وزیر مستعمرات داشت و آفتاب در آن غروب نمیکرد زیرا در همه دنیا مستعمره داشتند ولی برای رسیدن به همین جای نادرست هم زحمت کشیدند و حتی زهد ورزیدند و امروز تا حدود زیادی دنیا شیفته این سبک از زندگی شدهاند.
سبحانی با بیان اینکه توسعهیافتگی لزوما به معنای عمران و ساختن خیابان و برج و یکسری امکانات نیست گرچه در توسعه این چیزها هم ایجاد میشود بلکه تغییر مستمر در شیوه و سبک زندگی و نگاه است، تصریح کرد: تغییری که مدام درآمد سرانه و ثروت انسان را افزایش میمیدهد تا با فراغت از این مسائل به عرصه انسانیت و تفکر و اخلاق و ... سرک بکشند.
استاد دانشگاه تهران افزود: نکته مهم در توسعهیافتگی این است که ما منطقا میتوانیم اذعان کنیم آنچه در فضای توسعهیافتگی رخ داده است در حقیقت تجلی و بروز استعدادهای انسانی بوده است و انسان در این مسیر به تکامل رسیده است؛ درست است که از درون دنیای توسعهیافتگی دو جنگ اول و دوم جهانی بیرون آمده است ولی از این فضا دانشگاههای توسعه یافته، درآمدهای سرانه خیلی بالا، رفاه، ادبیات و نجوم و ... هم به دست آمده است؛ توسعهای که به معنای تغییرات مستمر بوده است و در چند قرن در غرب ایجاد شد بخشی از آن تکامل و تحولی است که برای انسان حتی به تعبیر قرآنی آن قابل تصور است.
سبحانی با بیان اینکه البته غرب هم نسبت به آنچه دارند برای شرایط بهتر با سرعت بیشتری رو به پیش است، گفت: متاسفانه این توسعه بد فهم شده است و مورد هجوم قرار میگیرد زیرا توأم با ظلم و غصب بوده است اما تاکید بنده این است که دستاوردهای غیرقابل انکاری هم داشته است و قابلیت استفاده و اقتباس هم دارد. بنابراین توسعهیافتگی مانند غربیها شدن نیست چون غربیها هم برای رسیدن به این سطح مثل دیگران نشدند بلکه بر یافتهها و داشتههای خود همراه با استثمار سرزمینهای دیگر به این مرحله رسیدند.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه توسعهیافتگی محصول تدریجی تغییرات کند در نگاه و اندیشه و سبک زندگی به خدا و دنیا و انسان و محیط زیست و روابط اجتماعی در طول زمان است و لزوما مانند دیگران شدن نیست، اظهار کرد: بنابراین ما اگر دوست نداریم مانند دیگران شویم نباید فکر کنیم پیشرفت دیگران دستاوردی نداشته است؛ گزاره دیگر این است که ادیان توحیدی به واسطه ضد فقر بودن همگی توسعهای هستند و امکان ندارد ادیان توحیدی در جست و جوی توسعه به معنای زمینهدادن به ظهور و بروز شخصیت انسانها نباشند. درست است که به خاطر محیطی که در آن بودند از فقر بیشتر گفتهاند، ولی کیست که نداند فقر، معلول محیطی است که توسعه در آن نیست، به همین دلیل فرمودند که فقر نزدیک است که انسان را به کفر بکشاند.
سبحانی ادامه داد: جامعه فقیر و جامعه برخوردار از فقر اگر همه بسیج شوند نمیتوانند ادعای دینداری کنند؛ میشود در فقر با گفتن لا اله الا الله و محمد رسول الله مسلمان تلقی شد ولی مسلمانی نشسته بر عداد انسانی کجا و مسلمانی بازی با لفظ در اوج فقر و گرفتاری کجا؟
وی تاکید کرد: چنین جامعهای است که با گذار از فقر یعنی تجربه توسعهیافتگی به تدریج با ظهور و بروز استعدادهای انسانی راه کمال را طی میکند، طیفی را در نظر بگیرید که در یک طرف صفر و طرف دیگر یک است و در سمت صفر، بدبختی و فقر و نبود بهداشت و جرم و جنایات فراوان است، در اینجا هر تلاشی برای توسعه یافتن و دوری جامعه از فقر همه جانبه بشر خواهد توانست یک جامعه توسعهیافته را متصور شود.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: اگر با نرمافزار دین این اتفاق رخ دهد آن وقت ما در گذار زمان جامعهای خواهیم داشت که در آن اکثریت مردم کار کرده و از بازوی خود نان خوردهاند و حالا به استعدادهای والاتر خود عمل کرده و میاندیشیند. جامعه توسعهیافته جامعهای است که خودش را از فقر میکند نه اینکه با فقیر مماشات میکند؛ سیاست ضد فقر دارد نه اینکه سیاست فقرزا دارد و مدام افتخار میکند که به فقرا رسیدگی کرده است.
سبحانی با بیان اینکه اگر امور در سر جای خود قرار نگیرد و استعدادها شکفا نشود خبری از عدالت هم نیست، اضافه کرد: لزوما توزیع درآمد، عدالت نیست بلکه فقط کمک میکند چاله چولههای عمیق پرشود تا ظهور استعدادها فراهم شود بنابراین عدالت را در انتهای توسعهیافتگی باید یافت؛ یعنی عدالت در آغاز توسعهیافتگی نیست بلکه در انتهای این فرایند است.
وی با اشاره به شاخصههای عدالت تصریح کرد: عدالت وقتی رخ میدهد که در جامعه بینیازی و کرامت دیده شود یعنی انسانها ضمن اینکه کریم هستند از دیگران بینیاز هستند. شاخصههای دیگر هم شفافیت امور، شاخص سوم ماندگاری حاکمیت و اجراشدن احکام دین است.
استاد دانشگاه تهران گفت: کسانی که میگویند ابتدا باید توسعه اقتصادی داشته باشیم تا بعد توسعه سیاسی و فرهنگی و ... هم داشته باشیم راه را به خطا میروند، زیرا اینها در دل هم تنیده است و جامعه بدون توسعه سیاسی یا اقتصادی نمیتواند در عرصههای دیگر هم توسعه یافته شوند. دین متن و سبک زندگی است و اگر بعد از آن که فهم شد، انتخاب شد آن است که میگوید اخلاق، سیاست و اقتصاد و قضاوت و روابط انسانی چگونه باید باشد؛ بنابراین متن است و در عرض و همتراز چیزهای دیگر نیست در عین حال نسبی است، یعنی عمل به احکام دین، نسبی است نه اینکه مفاهیم آن نسبی باشد. از این رو توسعه منجر به عدالت مقدمه اجرای احکام الهی است؛ در فقر و نداری میتوان استثنائاتی نام برد که افراد بزرگی تربیت شدند، ولی قاعده برای تاسیس جامعه دینی، توسعه توأم با عدالت است.
وی تاکید کرد: حکمرانی دینی وقتی میسور است که جامعه توسعهیافته باشد؛ در جامعه توسعهنیافته که فقر وجود دارد و در فهم دین هم فقیر هستند، انسانها آمادگی اجرای احکام دینی را ندارند. مثلا ممکن است قوانینی وضع شود که دینی است ولی جامعه مسلمان هم آمادگی برای پذیرش آن ندارد. بنابراین تا مسئله توسعه و رفع فقر حل نشود جامعه دینی باید همواره شعار دین را سر بدهد.
انتهای پیام