رضا اسماعیلی، شاعر پیشکسوت کشور در گفتوگو با خبرنگار ایکنا درباره جلوه رمضان در آیینه ادب فارسی عنوان کرد: با شكلگیری ادب پارسی و از زمان رودكی تا به اكنون، آثاری با موضوع رمضان در شعر شاعران بزرگ فارسی زبان دیده میشود که موضوع و مضمون اصلی آنها رمضان است؛ به همین اعتبار میتوان نام این دسته از اشعار را «رمضانسروده» گذاشت.
اسماعیلی اضافه کرد: موضوعاتی كه شاعران در این رمضانسرودهها توجه بیشتری به آنها داشتهاند، استقبال از ماه مبارك رمضان، تأمل در فلسفه روزهداری و حكمت آن، اشاره به آداب افطار و گشودن روزه، تأمل در فلسفه لیالی قدر و شهادت مولا امیرالمؤمنین علی (ع)، وداع با ماه رمضان و همچنین استقبال از عید سعید فطر است.
رئیس شورای سیاستگذاری شعر سازمان بسیج هنرمندان درباره حضور مفاهیم منبعث از رمضان مثل صبر و قناعت و دستگیری از نیازمندان و بندگی خدا در ادبیات و شعر فارسی عنوان کرد: رمضان در ذهن و زبان قلههای شعر پارسی، به معنای «خلوص در بندگی» و دعوت به «راستی و رستگاری» است. شاعران بزرگی چون عطار، مولانا، سعدی و حافظ در رمضانسرودههای خود، ما را به هجرت از عالم «صورت» و رسیدن به سرمنزل «سیرت» دعوت میکنند.
اسماعیلی ادامه داد: پیششرط گذشتن از پوسته رمضان و رسیدن به سیرت و جان و جهان آن، «معرفت» است. اگر به حقیقت رمضان معرفت پیدا کنیم، در منزل «خوردن و نیاشامیدن» توقف نمیکنیم و در رمضان سرودههای خود به ارزشهایی چون تزکیه و تهذیب نفس، اخلاص، عبودیت، یکتاپرستی، صبر، قناعت و اکرام ایتام میپردازیم. متاسفانه به این مفاهیم ارجمند و معنوی در شعر آیینی روزگار ما کمتر توجه شده است. ولی در گذشته شاعران بزرگی چون پروین اعتصامی – بی آنکه پیشانینوشت شاعر آیینی داشته باشند – به کاملترین شکل و فاخرترین صورت، به این مفاهیم پرداختهاند.
پرتکرارترین مفاهیم در سرودههای رمضانی
وی «اخلاص»، «تزکیه» و «تهذیب نفس» را پرتکرارترین مفاهیم مربوط به ماه رمضان در شعر فارسی خواند و افزود: برای مثال حضرت حافظ روزه بدون «اخلاص» را بدتر از بادهنوشی میداند و انسان را از روزه جسم به روزه جان دعوت میکند. او بر این اعتقاد و باور است که مفهوم روزه تنها نخوردن و نیاشامیدن نیست؛ بلکه باید جسم و جان همگی روزه باشند و به دنبال معصیت نروند. در نظر حافظ و همه عارفان چنین روزهای صیقلدهنده جان و عامل معراج انسان از خاک به افلاک است .
اسماعیلی ادامه داد: حافظ همچنین راه نجات و رستگاری انسان مومن را در اعتدال دینی میداند و به همهی آدمیان توصیه میکند:
«دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات/ نکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش»
حضرت لسانالغیب تظاهر به روزهداری را دامی برای فریب خلق میداند و آن را گناهی بزرگتر و زشتتر از روزهخواری میداند زیرا روزهخوار در نگاه حافظ قصد فریب بندگان را ندارد اما کسی که دکان زهدفروشی و تظاهر به روزهداری باز کرده و قصد فریب دیگران را دارد، از منظر حافظ که دینشناسی بصیر و آگاه است، گناهش سنگینتر از جماعت روزهخوار است.
مناسبتزدگی آفت شعر دینی و آیینی روزگار ما است
عضو شورای سیاستگذاری و کمیته علمی کنگره شعر مقاومت در پاسخ به این سوال که اصلا پرداختن به رمضان و روزه در شعر و ادبیات ما جایگاه و لزوم دارد؟ عنوان کرد: بله، صددرصد. ولی نه صرفا به عنوان یک «مناسبت مذهبی». مناسبتزدگی آفت شعر دینی و آیینی روزگار ماست. شاعر آیینی باید نگاه انفسی به جهان داشته باشد، نه نگاه آفاقی. مراد از انفس، عالم باطن، روح و جان است. نگاه انفسی نگاهی متعالی، معرفتشناسانه و مبتنی بر خودشناسی و خداشناسی است.
نگاه انفسی شاعرانِ عارف و عارفانِ شاعر به ماه رمضان
اسماعیلی با تاکید بر اینکه شاعرانِ عارف و عارفانِ شاعر به ماه مبارک رمضان نگاه انفسی داشتهاند، تصریح کرد: شاعرانی چون سنایی، عطار، مولانا، ناصرخسرو، حافظ، صائب و بیدل روزه را صیقل دهنده جسم و جان، پالاینده روح و روان و فرصتی برای تهذیب نفس و خودسازی میدانند. مولانا از جمله شاعرانی است كه بیشترین اشعار را در ستایش ماه مبارک رمضان سروده است. این عارف دلشده نگاهی انفسی به ماه نزول قرآن دارد و در اشعار خود با شوقی زایدالوصف به تماشای جمال و جلال رمضان نشسته است:
«مبارک باد، آمد ماه روزه / رهت خوش باد، ای همراه روزه
شدم بر بام تا مه را ببینم / که بودم من به جان دلخواه روزه»
او ادامه داد: مولانا در غزلی دیگر با ردیف «روزه» ،عاشقانه به ستایش ماه مهمانی خدا نشسته است:
«بربند دهان از نان کامد شکر روزه / دیدی هنر خوردن بنگر هنر روزه
آن شاه دو صد کشور تاجیت نهد بر سر / بر بند میان زوتر کامد کمر روزه
زین عالم چون سجّین بر پر سوی علیّین / بستان نظر حق بین زود از نظر روزه»
اسماعیلی اضافه کرد: از همه معروفتر مثنوی زیر است. جان و جهان این مثنوی با شکوه، سرشار از دقایق و ظرایف عرفانی و آموزههای انسانساز اخلاقی است:
«این دهان بستی دهانی باز شد / تا خورندهی لقمههای راز شد
لب فروبند از طعام و از شراب / سوی خوان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کنی / پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن / بعد از آنش با ملک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام / امتحان کن چند روزی در صیام
چند شب ها خواب را گشتی اسیر/ یک شبی بیدار شو دولت بگیر»
رمضان در شعر ناصرخسرو
صاحب مجموعه شعر «عاشقانههای شرقی» با اشاره به اینکه حکیم ناصرخسرو نیز از دیگر شاعرانی است كه به موضوع رمضان توجه داشته، گفت: در دیوان اشعارش شعرهایی با این موضوع یافت میشود. ناصرخسرو که ذاتا شاعری اخلاقگرا است، خواننده شعر خویش را به تامل در این حکم عبادی فرا میخواند و میگوید:
«چون روزه ندانی که چه چیزی است چه سود است
بیهوده همه روز تو را بودن ناهار»
اسماعیلی اضافه کرد: این شاعر تعلیمی بر این باور است که اگر در احکام الهی در منزل «صورت» و ظواهرمتوقف بمانیم و از سیرت و فلسفه آنها غافل باشیم، نماز و روزه ما ارزش چندانی ندارد و هیچ تحولی در باطن ما ایجاد نمی کند:
«از نماز و روزهات ، هیچ نگشاید تو را/ خواه کن، خواهی مکن، من با تو گفتم راستی»
او ادامه داد: ناصرخسرو نماز و روزه واقعی را نردبانی برای صعود انسان مسلمان و بالی برای پرواز از خاک به افلاک میداند که جزا و پاداش آن بهشت عدن الهی است:
سوی بهشت عدن یکی نردبان کنم/ یک پایه از صلات و دگر پایه از صیام»
اسماعیلی در پایان یکی از غزلهای خود درباره ماه رمضان را به مخاطبان ایکنا تقدیم کرد.
با این شتاب، میروی از خود كجا عزیز!؟
غافل ز خویش درسفر لحظهها، عزیز!
افتاده بـــاز هم تب دنیا به جان تو
آری شدی به بوی بلا، مبتلا عزیز!
میبینمت كه بار دگر پرسه میزنی
در كوچههای غفلت دنیا! چرا عزیز؟
تقویم روزهای دلت پر ز خالی است
خط میكشی به زندگی لحظهها، عزیز!
روز و شبت مرور دو حرف است: آب و نان!
كی میشوی ز غصهی بودن رها، عزیز!
دنیا تمام وقت دلت را گرفته است
دنیا گرفته از تو تمام تو را، عزیز!
آبی نمیدهی به دلت از زلال عشق
قلبت ترك ترك شده و بینوا، عزیز!
خیلی بد است حال دلت در غیاب عشق
عاشق نمیشوی كه بگیری شفا، عزیز!
ای بیخیال! حال دلت را بیا بپرس
دستی بكش تو بر سر قلبت، بیا عزیز!
یك شب تو دل شكسته بیا در حضور دوست
یك شب تو دلشكسته بگو «ربنا»، عزیز!
اُدعُونی اَستَجِب لكُم، آری، بگو «بَلی»
امشب بیا به خلوت سبز خدا، عزیز!
بوی تب «اِذا وَقَعَت...» میوزد به خاك
آماده شو برای شب ابتلا، عزیز!
«مَاالقارِعه...»، نوای «اِذا زُلزِلَت...» شنو
عبرت بچین ز زلزلهی این صدا، عزیز!
مویت سپید گشت و دلت از گنه، سیاه
از سیب سرخ توبه نخوردی چرا، عزیز!؟
روزی بلند میشوی از خواب و ناگهان
زُل میزند كسی به نگاه شما، عزیز!
لطفا شما...!؟ منم، ملك الموت، پیك مرگ
دنیا تمام گشته قسم بر خدا، عزیز!
پروندهی تو بسته شد و فرصتت تمام
لطفا بدون عذر و بهانه، بیا عزیز!
اما... ولی... به روی زمین مانده كار من
دیگر نمانده فرصت چون و چرا، عزیز!
فردا كه میرود همهی پردهها كنار
شیطان و یا فرشته...كدامی شما، عزیز!؟
انتهای پیام